آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 34
بازدید هفته : 105
بازدید ماه : 226
بازدید کل : 95822
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
این کتاب شامل نوشته هایی است که نمونه ی مشابه آن زیاد نیست اما نه به آن صورتی که ممکن است به ذهن عده ی معدودی از کتابخوان نماها برسد که آنها نیز به چشم بر هم زدنی دود می شوند می روند آسمان. در این کتاب خبری از اخبار، و مسائل داغ سیاسی و اجتماعی نیست. اما به صورت غیر مستقیم به همه ی آن خبر ها و مسائل داغ هم مربوط می شود. چطور است که نوشته ای به چیزی هم مربوط باشد هم نباشد؟ اسماعیل امینی در این کتاب به سراغ انسان می رود. او به عنوان یک طنز پرداز اصیل نگران سرنوشت انسان است. برای همین؛ عادت ها، رفتارها و آنچه به انسان مربوط است را هدف قرار می دهد. ساده لوحی، فریب، حرص و طمع، تشریفات اداری، دروغ و پنهان کاری، فراموشی، فقر، ناسپاسی، ریاکاری و سوء استفاده از موقعیت و امکانات، عمده ی موضوعاتی است که امینی به سراغ آنها رفته است.
«لبخند غیر مجاز» مجموعه ی 36 داستان، داستانک پیوسته و حکایت طنز است که در 126 صفحه، به قلم اسماعیل امینی که توسط انتشارات سوره مهر منتشر شده است. امینی برخی از نوشته ها را قبلا در مطبوعات منتشر کرده است و مابقی نوشته ها هم برای اولین بار است که منتشر می شوند. به خاطر نوع نگاه و موضوعاتی که اسماعیل امینی به سراغ آنها رفته با وجود آن که بخشی از نوشته ها برای مطبوعات نوشته شده اما در مجموع تاریخ مصرف ندارد و حالا حالا ها منقضی نخواهد شد«باغ پادشاه » و « قصاب و چوپان» دو داستانک مستقل این مجموعه هستند. کتاب چند داستانک پیوسته نیز دارد که در هر کدام موضوعی محور مشترک آنها می شود.
«...یک نفر رفت به یک بانک بزرگ و گفت: «من یک وام بزرگ می خواهم.» رئیس بزرگ گفت: «وام بزرگ، طرح های بزرگ، مدارک بزرگ و ضامن های بزرگ می خواهد، داری؟ » آن یک نفر گفت: «ندارم، فقط یک تلفن همراه کوچک دارم. بفرمایید!» و گوشی را داد به رئیس بزرگ. گوشی زنگ زد، رئیس بزرگ با تلفن حرف زد، مکالمه تمام شد، وام آماده شد. آن یک نفر وام را گرفت و لبخند زد و رفت. رئیس بزرگ هم لبخند زد و کیفش را برداشت و رفت و دیگر به بانک برنگشت. آن یک نفر هم دیگر به بانک برنگشت... » از داستان «یک نفر تلفن همراه داشت»
پیشنهاد چند کتاب برای تقویت مهارت قصه گویی
چگونه کودکان و نوجوانان را به مطالعه علاقه مند کنیم؟/ ماشاء الله کاربخش راوری/ انتشارات مدرسه/ تعداد صفحات: 183
«1001 اختراع: میراث مسلمانان در جهان ما» / نویسنده: پروفسور سلیم الحسنی
این کتاب ارزشمند سرشار از ایده های بزرگ و درخشان مسلمانان سده های میانه است. از جزری و ساعت با شکوهش، کندی و ابن هیثم با آزمایش ها،کتاب ها و تئوری های اساسی و بنیادی شان در باره بینایی گرفته، تا منجمان که به کمک ستاره ها و جهت یابی از طریق آن ها بیابان ها را می پیمودند، در هر صفحه با مخزنی از اطلاعات حیرت آور روبه رو می شویم.
«هزار و یک اختراع: میراث مسلمانان در جهان ما» هفت بخش زیر را شامل می شود
خانه: شما با مراجعه به این کتاب در می یابید که قهوه از کجا آمده یا چه کسی در هزار سال پیش برای نخستین بار از عطر استفاده کرده است. همچنین با ساعت هایی با ارتقاع 3 متر، سرگرمی ها و تفریحات خانگی در سده های میانه، خاستگاه غذاهای سه وعده ای و موسیقی آشنا می شوید.
قاموس، راهنماى كلمات قرآنى است كه بر اساس حروف الفبایى تنظیم شده، در آن رجوع به اصل و ریشه لغوى كلمات قرآنى، لازم است، از« ابّ» شروع و به« یوم»( یومئذ) ختم مىگردد. در این معجم علاوه بر شماره سوره و آیه، حروف مكمّل هر كلمه و دفعات تكرار آن نیز ذكر شده است.
مؤلف در مقدمه مختصر خود بر كتاب مىنویسد:" این كتاب تنها درباره لغات قرآن نیست بلكه گذشته از آن در نوبت خود یك كتاب تفسیر و اگر اغراق نباشد یك دایرة المعارف قرآن است. در هر ماده كه تشخیص داده شده، آیاتى چند نقل و تفسیر شده است، نقل روایات، شأن نزول و اشاره به بعضى از قضایا و نقل اقوال بزرگان از آن جمله است. به احوال و قضایاى انبیاء از دیدگاه قرآن، نظر شده و نسبت به اقتضاى حال در اكثر موارد به تفصیل سخن گفته شده است. ذیل بعضى از كلمات امثال: آدم، اجل، ارض، بحر، جن، عرش و... بطور مفصل بحث شده است."
دانلود کتاب قاموس قرآن سید علی اکبر قرشی
معرفی کتاب «غارهای پولادی» اثر آیزاک آسیموف
ماجراهای داستان در آیندهای بسیار دور اتفاق میافتد. در این آیندهی خیالی، ساختار جامعهی زمین، فرهنگ و شرایط زندگی مردم بسیار متفاوت از زندگی امروزهی ماست. در دنیای آیندهی غارهای پولادی، مردم زمین در شهرهای سرپوشیدهای زندگی میکنند، که آن را غارهای پولادی مینامند. مدتها قبل از زمان داستان، عدهای از مردم زمین به فضا مهاجرت کرده، و تعداد 50 کره را مسکونی کردهاند. این مهاجران با دستکاری ژنتیکی خود، و دستکاری محیط زیستشان، طول عمر خود را افزایش داده و در واقع تبدیل به ابرانسانهایی شدهاند، که نیاکان خود در زمین را تحقیر میکنند.
در این کتاب، آسیموف به خصوص، به توضیح ساختار جامعهی زمین آینده پرداخته. دو کتاب دیگر او که به نوعی دنبالهی غارهای پولادی محسوب میشوند، «خورشید عریان» و «روباتهای سپیدهدم» هستند.
میتوان گفت آسیموف در این سه کتاب، سه جامعهی متفاوت را ترسیم کردهاست. در هر کدام از کتابها به تفصیل به یکی از این جوامع پرداخته و آن را با زمین و جامعهی دیگر مقایسه کردهاست.
استاد بهمن بیگی اثر حاضر را درست 60 سال پیش، زمانی که حدود جوانی 20 ساله بود، نوشته است. کتاب از چنان اهمیتی برخوردار بوده که در همان سال انتشار، مورد توجه نویسندگان بزرگ و نشریات معتبر ادبی - علمی قرار گرفت.
چاپ دوم اثر، در فاصله ای 57 ساله و درسال1381 منتشر شد. بهمن بیگی در مقدمه این چاپ به علل تأخیر چاپ دوم کتاب اشاره کرد و مشکلات را بر شمرده است. نویسنده دراین کتاب، با نگاهی از درون، خواننده را با آداب و عادات و اخلاق و رسوم و همچنین دیگر جنبه های متنوع زندگی ایل بزرگ قشقایی در دوره تألیف کتاب آشنا میکند. از آنجا که موءلف، آگاه به مسائل حقوقی بوده، در مبحث اول کتاب، موضوع عرف و عادات را از نظر حقوق مدنی، کیفری، آیین دادرسی، حقوق اداری و سیاسی اجتماعی در بین ایلات و عشایر فارس مورد بحث قرار داده و در مبحث دوم که اندکی مختصرتر است، به ذکر عقاید و افکار عشایر فارس پرداخته و در برخی موارد، آداب و رسوم عشایر فارس را با قوانین و رسوم ملل قدیم مقایسه و تطبیق کرده است.
استاد بهمن بیگی در این اثر، ضمن بیان بی سروسامانی عشایر جنوب در آن سالها، درمان دردهای بزرگ عشایر را تنها در سایه مهر و محبت و تعلیم و تربیت دانسته و اعلام داشته: «برای جلوگیری از این همه سرگردانی و گمراهی، راهی جز ایجاد مدارس سیار و فراوان وجود ندارد.»
محمد بهمن بیگی، چاپ سوم، تهران، انتشارات آگاه، 1369 (چاپ اول 1368)، 348 ص، رقعی.
بهمن بیگی در این اثر، غرض اصلی از نگارش کتاب را بازنمودن احوال ایلات فارس بویژه ایل قشقایی ذکر کرده است. بخارای من ایل من، از 9 داستانواره کوتاه، جذاب و دلنشین تشکیل شده است. آغازین اثر این مجموعه «بوی جوی مولیان» است. موضوع این داستان مستند، سرگذشت مولف از دوران کودکی و تبعید پدر و مادر وی به تهران تا هنگام بازگشت او به ایل است. در یکی از روزهای گرم تابستان شهر که فکر یار و دیار و هوای خوش ییلاق ایل در ذهن نویسنده خلجان داشته، نامه های پر مهر از برادر، او را دگرگون میکند و به تعبیر نویسنده، نامه برادر، با او همان میکند که شعر و چنگ رودکی با امیرسامانی کرد. چنین بود که بهمن بیگی به همه زرق و برقها و جاذبه های شهر پشت پا میزند و به «بخارای خود» به «ایل» می پیوندد. موءلف دراین اثر، با نثری شیوا که به شعر پهلو میزند، طی داستانواره هایی پرکشش، ضمن توصیف طبیعت زیبای سرزمین عشایر قشقایی، خواننده را با آداب و رسوم، معتقدات و مسائل و مشکلات مردم و بویژه زنان ایل و مصایب آنها آشنا میکند.
آل/ ترلان/ ایمور/ وطن/ شکار ایلخانی و شیرزاد/ ملا بهرام/ گاو زرد و «آب بید» برخی از داستانهای کوتاه این مجموعه جذاب است.
محمد بهمن بیگی، چاپ دوم، تهران، انتشارات باغ آینه، 1377(چاپ اول/ 1374)، 206ص، رقعی.
هفده خاطره و حکایتی که در این مجموعه فراهم آمدهاست، همچون اثر دیگر نویسنده: «بخارای من ایل من» هریک حاوی مطالبی جذاب است که قلم سحار نویسنده، رنگی از خیال و خاطره بر آن پاشیده است.
نام کتاب از دهمین خاطره این مجموعه گرفته شده است. قره قاج رودخانه پربرکت و زیبایی درخطه فارس است که از ارتفاعات «بن رود» سرچشمه می گیرد و تا سواحل خلیج فارس گسترده است.
بهمن بیگی در داستانواره اگر قره قاج نبود، ابتدا از ملال خود از ماندن در ایل و سپس از قصد خود برای سفر به سرزمینهای دور خبر میدهد و به دنبال آن، به شرح جاندار و زیبایی از حکایت روزی میپردازد که سوار بر اسب محبوبش «سمند» دچار توفان میشود، به آب رودخانه «قره قاج» میزند و با دشواری به کمک سمند به ساحل سلامت میرسد، به شهر می آید، به اروپا و آمریکا میرود. زیباییهای طبیعی غرب را میبیند، اما هیچگاه زیبایی قره قاج را از یاد نمیبرد. نامه هایی که از خویشانش برایش ارسال میشود، بی تابی اورا برای بازگشت به وطن و به ایل صدچندان میکند و سرانجام به اندیشه حرکت از غرب و فرار به سوی ایل میافتد و درآخرین نامهاش از آمریکا خطاب به خانوادهاش مینویسد: «... تاب و طاقت دوری شما را ندارم. تاب و طاقت دوری ایلم و وطنم را ندارم. با اولین بلیط هوایی که به دستم می آید حرکت میکنم. پیام مرا به گوش امواج قره قاج برسانید.
قره قاج، تو میخواستی غرقم کنی ولی من دست از دامنت برنمیدارم. من ترا بیش از همه رودهای روی زمین دوست میدارم. من یک موج کوچک ترا به صدها الب، هودسن و پوتوماک عوض نمیکنم.
قره قاج، می آیم ولی این بار میکوشم که بیگدار به آب نزنم و با کمک خداوند نهالهای تازهای در کنارت بنشانم و پلهای استوار برایت دست و پا کنم.»
پارچه سلیکا، هدیه گرگین خان/ آهنگ گرایلی/ داستان ما و «فریدون/ حساب حافظ از دیگران جداست/ پدر و پسر/ و «بستان کردستان» عناوین برخی از خاطرههای داستانی این مجموعه است.
محمد بهمن بیگی، چاپ سوم. شیراز، انتشارات نوید، 1382 (چاپ اول 1379)، 271 ص، مصور، وزیری.
«به اجاقت قسم» دربرگیرنده خاطرات آموزشی استاد بهمن بیگی بنیانگذار آموزش عشایر ایران است. این اثر از 21خاطره آموزشی تشکیل شده و عنوان آن، از سیزدهمین خاطره این مجموعه انتخاب شدهاست.
نویسنده در مقدمه این اثر تحت عنوان «چگونه به شرح چگونگی آموزش از آهنگ خویش به فرزندان عشایر و بیان تجربه هایش پرداخته و درحقیقت کلیدهای کامیابی خود را در راه دشوار تعلیم و تربیت عشایر به دست داده و مینویسد:«... یاران و دوستان من دست بردار نیستند و پیوسته میپرسند چگونه؟! من دراین کتاب سعی کردهام که با گزارش پراکنده قسمتی از خاطرات آموزشی خودم، فراز و نشیبهای راه رفته ام را به پرسندگان و دوستداران تعلیم و تربیت نشان دهم و به آنان بگویم چگونه!»
بهمن بیگی در نخستین اثر خود«عرف و عادت در عشایر فارس» درباره اعتقاد افراد ایل به «اجاق» مینویسد:«در آتش پرستی ملل باستانی گیتی نیز آثاری درمیان ایلات وجود دارد. افراد ایلات به اجاق خانه و خانواده عقیده کاملی دارند و آن را گاهی منبع آثار و صاحب قدرت میپندارند و عده ای از خانواده ها را صاحب اجاق پرفروغتر و قویتری میدانند و نسبت به چنین خانواده هایی بویژه خیانت را خطرناک میشمارند... قسم به اجاق و به هر کانونی که در آن آتشی افروخته باشد معمول است و این قسم ها به اقتضای ایمانی که بدان دارند، میتواند مدعی یا منکر را قانع نماید. اجاق مردی را که فرزند نداشته باشد «کور» یعنی خاموش میدانند و به حال او تأسف فراوان میخورند...»
معلم بیتصدیق/ آموزگار ایلی/ مقررات دستوپاگیر/ آموزش عشایر و زنان/ آموزش عشایر و سازمان برنامه/ خدمت و تهمت/ و «چگونه شیراز مرکز آموزش عشایر کشور شد» عناوین بخشهایی از خاطرات این مجموعه اند.
برای معرفی سبک و سیاق یک نویسنده وآگاهی از محتوا و کم وکیف آثارش، هیچ چیز چون ارایه نمونه های از کارهای او نیست.
بهمن بیگی،محمد،1299،طلای شهامت،چاپ اول :تابستان 1386-انتشارات نوید شیراز
مقدمه این کتاب اینچنین است
من پس از ظهور انقلاب،با آنکه بدخواهانی داشتم به امید خداوند وبه امید خدماتی که کرده بودم ،در ایران ماندم .
لیکن در همان هفته های نخست دریافتم که شیراز عزیز شهر آرام و آسوده ای برایم نیست.
به تهران رفتم و بی خبر از این وآن در خانه ی یکی از دوستان وفادارم جای گرفتم .
تنهابودم وبیکار .در بیم و هراس بودم و گرفتار.مطالبی از اوضاع و احوال خود نگاشتم و نگاه داشتم .
اینک آن نوشته ها را به ضمیمه مقالات دیگری که قبل و بعد از انقلاب نگاشته بودم و در جایی انتشار نیافته بود ،در این کتابچه منتشر می کنم .
استاد محمد بهمن بیگی در چهار اثری که از سال 1324 تا 1379 به چاپ سپرده است، مشاهدات، تجربیات، گزارشها و خاطرات خود را با نثری دلاویز و تکامل یابنده در دسترس خوانندگان آثارش نهاده است. برخی از این آثار، آشکارا رنگی از مشاهده و پژوهش دارند: (عرف و عادت در عشایر فارس)، در برخی دیگر، شیوه گزارش نویسی و روایت بر اثر، چیره است: (به اجاقت قسم)، دراین میان، دو اثر «بخارای من ایل من» و «اگر قره قاج نبود» حال و هوای دیگر دارند. دراین دو اثر، با رنگین کمانی از حدیث نفس و خیال و خاطره مواجهیم؛ مجموعهای که بیشتر به داستانواره های کوتاه شبیه اند.
بهمن بیگی در مقدمه «بخارای من ایل من» با اشاره به هدف خویش از نگارش این اثر آورده است: حق این بود که با دقت و موشکافی یک محقق دست به کار شوم و به خصوص درباره آموزش عشایری که کاری دشوار و بدیع بود، تجارب خویش را در اختیار پویندگان تعلیم و تربیت بگذارم. ولی نمیدانم چرا و چگونه قلم به فرمانم نرفت و به یک نوع داستانسرا گرایش یافت و نمیدانم چه مصلحتی در کارش بود. در قطعات آخر کتاب که گزارش گونه است، به دامن داستان آویخت، شاید انگیزه اش این بود:
بهتر آن باشد که سر دلبران
گفته اید در حدیث دیگران
نام این «دیگران» در بخارای من ایل من «در داستان مرگ مهترخانه»، «وطن» و «دشتی»، به ترتیب: «محمود»، «بهزاد» و «کهزاد» است و خواننده با اندکی تامل در صفاتی که نویسنده برای این هر سه شخصیت آورده، در مییابد که این هر سه شخصیت یک شخص و آن شخص، کسی جز استاد بهمن بیگی نیست.
پرواز شـــبانه نویسنده: آنتوان دو سنت اگزوپری/ مترجم: پرویز داریوش / ناشر:امیرکبیر موضوع: ادبيات / رمان خارجی کلید واژه: داستان فرانسوی مقصد: همه كتابخانه ها به غير از كتابخانه های روستايی آنتوان دو سـنت اگزوپري در ايران و جهان شـناخته شـده اسـت. ميليون ها نسـخه از کتاب شـازده کوچولـوي او چـاپ شـده و هنـوز جـزء کتاب هـاي پـر تيـراژ محسـوب مي شـود. امـا نويسـنده ي داسـتان پيش از آن نوشـته است. بيشـتر نوشته هاي او داستان سـاده و سرراستي 6شـازده کوچولو دارد کـه علي رغـم داشـتن مفاهيـم عميـق و موثـر بـراي اکثـر گروه هاي سـني مناسـب اند. او که درباره ي پـرواز مي نوشـت؛ چون خودش ًروح ماجراجـو و زندگـي پـر فراز و نشـيبي داشـت عمومـا خلبـان بـود و بـه خاطـر ماموريت هايـش دائم از کشـوري به کشـور ديگـر نقل مـكان م يکرد. داسـتان بر اسـاس يكي از دردسـرهاي زمان اگزوپري شـكل مي گيرد: شـخصيت اصلی رمان، مي خواهـد اثبـات کنـد کـه بـرای رسـاندن محموله هـای پسـتی، هواپيمـا وسـيله نقليه ای اسـت سـريع تر از قطـار؛ بـه ايـن شـرط که خلبانـان وادار بـه کار بسـيار خطرناک پرواز شـبانه شـوند. او بـه افـرادش می آمـوزد کـه از مرگ نهراسـند و بـه مأموريتی کـه به آنان واگذار شـده اسـت وفادار بماننـد. آنهـا بايـد به نحوی عمل کنند کـه چيزی فراتر از ارزش زندگی بشـر وجـود دارد: محموله بايـد هـر روز در سـاعتی معيـن بـه مقصـد برسـد. خلبانان ً پسـتی چيـزی اسـت مقـدس، و حتمـا عهـده دار ايـن مسـئوليت اند و از آن آگاه انـد و هميـن دليـل زيسـتن آنهاسـت. آيـا اين ايـده که با پـرواز شـبانه، نامه هـاي پسـتي را سـريع تر از قطـار و کشـتي برسـانند محقق مي شـود؟ آيـا براي رسـيدن بـه ايـن هدف چـه هزينه هـاي روحي و جسـمي لازم اسـت؟
در چشم من طلوع کن نويسنده: اعظم طياری / انتشارات: شادان موضوع: ادبيات/ داستان ايرانی زوجین نسبت به هم دیگر – طلاق - توکّل به خدا - عّفت و ِ كليدواژه ها: قاچاق مواد مخدر - عدم اعتماد متقابل پاکدامنی زن - وطن دوستی
فراز و نشـيب زني سـت بـه نـام غزالـه. غزاله با ُ«در چشـم مـن طلـوع کـن» داسـتان زندگـي پـر پسـرش راهـي سـفر مي شـوند و ايـن آغاز ماجراهائي سـت که سلسـله وار و پشـت سـر هـم براي او اتفـاق مي افتـد. ابتـدا طـي يـك پاپوشـي بي دليـل بـه جـرم قاچـاق مـواد مخـدر راهـي زندان مي شـود. زنـدان بـراي او سـرفصل ارتباط هـاي تازه ئي مي شـود کـه در آينـده او تاثيـر دارد. غزاله خـود را يكـه و تنهـا مي بينـد و بـا کسـاني رابطه دوسـتي برقـرار م يکند کـه چندان بـه صلاح او نيسـت. اعتـراف کسـي کـه پاپوش براي غزاله درسـت کـرده بود باعث مي شـود او آزاد شـود. ولي ايـن شـروع ماجراهـاي ديگري سـت کـه گروگان گيري او و فـرار از دسـت گروگان گيرهـا و نهايتا سـر در آوردن از افغانسـتان را بـه همـراه دارد. داسـتان در چشـم مـن طلـوع کن بـا ضرب آهنگي سـريع مبـارزه ي دائمـي با سـختي هاي زندگي و محيطي سـت که هميشـه يـار و همراه نيسـت و بايـد قـدر و قيمـت آرامـش را دانسـت و بـراي به دسـت آوردنش تـلاش کرد.
کوه شـــیشه اي موضوع: ادبیات / رمان ايرانی 336نويسنده: مريم جعفری / ناشر: شادان؛ چاپ دوم، کلید واژه: غرب زدگی - زندگی در غرب - مهاجرت - خیانت
کـوه شيشـه اي را هـم مي تـوان اسـتعاره اي از سـراب ها و روياهـاي بي پايـه گرفت و هم اسـتعاره از دنيـاي پـر زرق و بـرق کنونـي که حريـم خصوصي آدم هـا را برملا کرده و در ويترين شيشـه اي گذاشـته اسـت. پريا قرار اسـت با حامد ازدواج کند ولي به خواسـتگاري کسـي که مقيم آمريكاست پاسـخ مثبـت مي دهـد. پريا طي مراسـمي به عقد پسـر مقيم آمريـكا درمي آيد و بـه آنجا مهاجرت م يکنـد. امـا کشـور آمريـكا هرچه قدر کـه از دور خوش آب و رنگ اسـت وقتي کـه نزديك لمس مي شـود بي مايـه مي شـود. بهـرام دنبـال روابـط آزاد و برگـزاري مهماني هاسـت و پريـا بـه حريم خانـواده بيشـتر اهميـت مي دهـد. ايـن مسـاله آنجا خـود را بيشـتر نشـان مي دهد که وقتـي براي تعطيـلات تصميـم مي گيرنـد بـه ايران بياينـد بهرام بليـط لاس وگاس مي گيـرد و پريـا مجبور به همسـفري بـا او مي شـود. ولـي در ايـن سـفر پريـا بهـرام را آنچنان که هسـت بهتر مي شناسـد و تصميـم بـه جدائـي از او و برگشـت بـه ايـران مي گيرد. کوه شيشـه اي داسـتان آروزهائي سـت که از دور زيبـا و دوست داشـتني ولـي وقتـي بـه آنها نزديك مي شـويم سـرد و بي روح و شـكننده اند.
دره گل سرخ نویسنده:آسترید لیندگرن/ مترجم: دکتر عزیر الله قوطاسلو / ناشر:سوره مهر موضوع: ادبيات/ رمان خارجی کلید واژه: داستان سوئدی-کودک
«دره گل سـرخ» بيشـتر بـا نـام سـريال «بـرادران شـيردل» بـرای بچه های ايرانی شـناخته شـده اسـت. ايـن سـريال سـال ها پيـش در برنامه کـودک پخـش می شـد کـه در همـان زمـان مـورد اسـتقبال بسـياری از نوجوانـان قـرار گرفت. ايـن داسـتان، رجعـت مـا انسـان ها بـه نانگيـالا اسـت؛ جايـی کـه آدم هـا بعـداز مـرگ بـه آن می رونـد و در ذهـن کودکانـه راوی داسـتان نانگيـالا ناميـده شـده اسـت. وقتی پسـرک بيمار به رد، با تـرس اين موضـوع را با برادرش ُ طـور اتفاقـی از بزرگ ترهـا می شـنود که بـه زودی خواهد م يوناتـان در ميـان می گـذارد، امـا او نـه تنهـا برايـش دلسـوزی نمی کند؛ بلكـه اسـتقبال می کند و می گويـد: چـه خـوب، کاش اول مـن می رفتم. پايه رمـان در ابتدا، حكايت از ترسـيم جهانی غريب داسـتان را ً دارد امـا جلوتـر کـه می رويـم، اتفاقـات رمان، دريچه هـای ديگری را می گشـايد و اتفاقا موعـودی که ايـن دو بـرادر قدم در ِ ايـن جهانـی نزديـك می کنـد. نانگيالا يا بهشـت ِبـه زندگـی ِ ماشـين، بدونِ آن نهاده انـد، دهكـده ای اسـت بـدون هي چيـك از مؤلفه هـای جهان مدرن؛ بـدون ديگر. حـس می کنيم نويسـنده دنيای خالی ِ کارخانـه و عاری از هر نشـانه مـدرن ِاتومبيـل، بـدون رمان اسـت. چراکه بعد ِ از آلام را، دنيايـی عـاری از ايـن نـوع نشـانه ها می داند. اما اين تازه شـروع تـازه ای کـه برادران «شـيردل» به آن پـا نهاده اند، آن چيزی نيسـت ِاز مدتـی درم یيابيـم، دنيـای کـه فكـرش را می کرديم. دره گل سرخ کتابی است خواندنی که با ويرايش محمدرضا سرشار، خواندنی تر شده است.
مجموعه ریاضیات کانگورو مترجم: برديا حسام، زهره پندی / ناشر: فاطمی موضوع:علمی- آموزشی كليدواژه: رياضيات مقدماتی - مسابقات رياضی - مسائل حل شده - آموزش رياضی ابتدايی
رياضيـات از دوران باسـتان مـورد توجـه بشـر بـوده و از همـان آغـاز از جملـه ذهني تريـن و در عيـن حـال عملي تريـن تلاش هـاي آدمـي بـه شـمار آمـده اسـت. پيشـرفت هاي شـگرف علـوم و تكنولـوژي در سـال هاي اخيـر همگـي بـر پايـه علـم رياضيات اسـتوار شـده و به هميـن خاطر دانشـمندان و متخصصـان علـوم و تكنولوژي رياضيـات را پايه علوم مي نامنـد. رياضي يك ورزش بـدون تماشـاگر اسـت، کـه فهميدن آن بـه منزلـه انجـام دادن آن و انجام دادنش به معنـي توانايي حل يك مسـاله اسـت. مسـابقه رياضـي بين المللـی کانگـورو کـه به صـورت چندگزينه اي بـراي دانش آمـوزان مختلف (از اول دبسـتان تـا سـال آخـر دبيرسـتان) طراحي شـده هر سـاله در سراسـر دنيا برگزار مي شـود. بـا نمايندگـی باشـگاه دانـش پژوهـان جـوان بـه عضويـت در اين 2009کشـور مـا نيـز از سـال مسـابقه پذيرفتـه شـده اسـت. ايـن مسـابقه در اواخر فرورديـن ماه هر سـال در صـورت همكاري ادارات آمـوزش و پـرورش اسـتان ها در هـر شـهر، بـرای پايه هـای سـوم، چهـارم، پنجم و ششـم ابتدايـی و دوم و سـوم راهنمايـی برگـزار می شـود. هـدف رياضيات کانگـورو، فقط برگـزاری يك مسـابقه و رقابـت متـداول بيـن دانش آمـوزان نيسـت، در واقـع رياضيـات کانگورو بيشـتر يك روز شـاد رياضـی اسـت. هدف رياضی کانگـورو ارتقاء درک رياضـی دانش آموزان، رشـد توانمندی های دانش آمـوزان بـرای لـذت بـردن از فعاليت های هوشـمندانه و تقويت اعتماد به نفـس دانش آموزان در يادگيـری رياضـی اسـت. ايـن مسـابقات برنده نـدارد، بنابراين همـه دانش آموزانی کـه در روز و مسـابقه کانگـورو شـرکت می کنند برنده هسـتند. کتاب هـای رياضيـات کانگـورو کـه در شـش مجلـد بـه همـت انتشـارات فاطمي به زيـور طبع آراسـته شـده اسـت، حـاوی مسـاله ها و پاسـخ های تشـريحی مسـابقات کانگـورو بـا توجـه بـه مقاطـع تحصيلـي دانش آمـوزان طراحـي شـده اسـت. هـدف از انتشـار اين کتاب آشـنايی بيشـتر دانش آمـوزان و معلمـان بـا ايـن مسـابقه، خصوصا مسـاله های سـاده، زيبـا و جـذاب و راه حل های بديـع و خلاقانـه ی آن ها اسـت. بـراي اطـلاع از تاريخچـه و کسـب اطلاعات بيشـتر در مـورد اين مسـابقه به اين سـايت مراجعه http://www.mathkangaroo.irکنيد:
فرهنگ علوم تجربي مدرسه
گردآوری و تدوين: حسين دانشفر / ناشر: موسسه فرهنگی مدرسه برهان موضوع: علمی - آموزشی كليدواژه: كتاب مرجع - واژه نامه فارسی انگليسی - علوم تجربی
شـما از ايـن کتـاب ممكن اسـت بـه دو صورت اسـتفاده کنيـد؛ صـورت اول اينكه آن را بـاز کنيد و ماننـد کتاب هـاي ديگـر از ابتـدا تـا انتهـا بخوانيـد. اگر ايـن روش را انتخـاب کرده ايد، پيشـنهاد م يکنيـم بـه واژه هايـي کـه بـا حروف سـياه مشـخص شـده اند توجه داشـته باشـيد. توضيـح اين واژه هـا را در صفحه هـاي ديگـر پيـدا خواهيـد کـرد. وقتـي از يـك واژه شـروع کنيـد و بـه دنبـال توضيحـات واژه هاي مشـخص شـده برويـد، در نهايـت، تقريبا کل کتـاب را مطالعـه خواهيد کرد. صـورت ديگـر اسـتفاده از ايـن کتـاب و ديگـر فرهنگنامه ها اين اسـت که هرگاه بـه توضيحاتي دربـاره ي يـك واژه نيـاز داشـتيد، بـه آن مراجعـه کنيـد. دليـل اصلـي تهيـه و تنظيـم کتاب هـاي مرجـع رفـع نيـاز مراجع هکننـدگان اسـت. کتاب مرجـع، هر قـدر هم مفصـل باشـد نمي تواند همه اطلاعـات و دانسـتني ها را در خـود جـاي دهد؛ ولي هر قدر مختصر باشـد باز پاسـخگوي بسـياري از پرسش هاسـت. واژه، کـه بـه عنوان دانسـتني هاي علمـي در زندگـي روزمره و 1200 در ايـن کتـاب بـا بيـش از تحصيلـي بـا آن سـروکار داريـد. واژه ها و مدخل هـاي کتاب به ترتيـب الفباي فارسـي از الف تا ي مرتـب شـده اسـت و در کنـار هـر مدخل و واژه فارسـي معـادل انگليسـي آن نيز موجود اسـت. در پيـدا کـردن تعريف ها، سـادگي و کوتاهـي ملاک عمل بوده و اسـتفاده از تصوير رنگي مناسـب در جاي جـاي کتـاب بـه تنـوع و گويايـي تعريف کمك شـاياني کـرده اسـت. مدخل ها تقريبـا تمامي حـوزه علـوم مـورد نيـاز دانش آمـوزان اعـم از فيزيـك، شـيمي، زمين شناسـي و زيست شناسـي را شـامل مي شـود. وجود ضميمه هاي مناسـب در انتهاي کتاب در غناي هرچه بيشـتر کتاب اسـت. اصطلاحات علمـي با اسـتفاده از متن و واژه نامه انگليسـي ِ يافتـن معادل هـاي فارسـي و انگليسـي انتهاي کتاب، بسـيار آسـان و مناسـب بـراي دانش آموزان اسـت. ايـن کتـاب جهـت مراجعـه و رفـع نيـاز مطالعاتـي بـراي دانش آمـوزان دوره هـاي راهنمايـي و دبيرسـتان توصيـه مي شـود.
99مساله ریاضی نويسنده: پرويز شهرياری / ناشر: محراب قلم موضوع: آموزشی/ آموزش ریاضی كليدواژه: رياضيات مقدماتی – مسائل رياضی - سرگرمی رياضی – آموزش رياضی
«همـه مـا در طـول زندگـي خود، چـه در زندگي عـادي و در جامعـه و چه در زندگـي تحصيلي و علمـي، بطـور دائـم با مسـاله هاي تـازه روبرو مي شـويم که بـه منظور ادامـه زندگي خـود ناچاريم بـراي حـل آنها چـاره اي بينديشـيم. طبيعت و زندگـي، مسـاله ها را از هم جدا نم يکنـد، به نحوي کـه نخسـت مسـاله هاي سـاده تري را دربرابرمـان بگـذارد و بعد به تدريج به مسـاله هاي دشـوارتر بپـردازد. بايـد عـادت کنيـم هر وقـت و هرجا با موضـوع يا مسـاله اي برخورديـم، بتوانيـم با ياري گرفتـن از تـوان علمـي و انديشـه اي خـود، آن را حـل کنيـم. انتخاب مسـاله با ما نيسـت که يكي را نپسـنديم و کنـار بگذاريـم و خـود را سـرگرم موضوع هايي کنيم که بيشـتر مي پسـنديم.» مسـاله رياضي نوشـته اسـتاد مرحوم پرويز شـهرياري اسـت. 99 اين بخشـي از پيشـگفتار کتاب کتـاب بـراي گـروه سـني «ج» سـال های چهـارم، پنجـم و ششـم دبسـتان و «د» دوره راهنمايی تنظيـم و بـه زيور طبع آراسـته شـده اسـت. کتـاب مجموعـه اي ناب از درس، مسـاله و سـرگرمي صفحـه و در قطـع رقعـي چـاپ شـده اسـت. از اسـتاد شـهرياري، چهره 128 رياضي سـت کـه در مانـدگار آمـوزش رياضـي کشـور، تاکنـون کتب متعـددي در آمـوزش رياضيـات، تاريـخ رياضي و ... بـه چـاپ رسـيده اسـت. نـام ايشـان به عنـوان نويسـنده کتـاب، خواننـده را به دقـت و ظرافت طراحـي و انتخـاب مسـائل مطمئـن م يکنـد. اگرچـه کتـاب بـراي دو رده سـني (ج، د) مناسـب تشـخيص داده شـده اسـت، امـا تنوع مسـائل، دقت در انتخـاب و بيان جـذاب آنهـا مي تواند مورد پسـند طيـف گسـترده تري از مخاطـب علاقه منـد بـه مباحث سـرگرمي رياضي باشـد. خوانـدن ايـن کتـاب مفيـد و سـرگر مکننده بـه تمامـي دانش آمـوزان علاقه منـد بـه رياضـي و سـرگرمي هاي ذهنـي توصيـه مي شـود.
چیستان؛ مقبول دیروز، مغفول امروز نويسنده: سیدعلیرضا هاشمی / ناشر: سروش موضوع:ادبيات / ادبيات شفاهی كليدواژه: چيستان- معما - ادبيات شفاهی
در روزگار قديـم راديـو و تلويزيـون و کامپيوتـر و موبايـل و وسـائلي از ايـن دسـت اوقـات فراغـت ً مـردم را پـر نم يکـرد. زندگي هـا سـاده تر بـود. شـب ها بـه داسـتان و قصه مي گذشـت کـه عموما بزرگ ترهـاي خانـواده و فاميـل بارهـا و بارهـا تعريـف م يکردنـد. گرمـي نفـس و صداقـت درون تكـراري به دل دور و نزديك بنشـيند. ريش سـفيدها و ً بزرگ ترهـا باعـث مي شـد حرف هـاي بعضا دنياديده هـا بـراي اينكـه متكلم وحده نباشـند و مخاطبين خودشـان را در گپ وگفت شـريك کنند گاهـي لابـلاي حكايت هـا چيسـتان و معمـا طـرح م يکردند. چيسـتان، همـان طور کـه در کتاب «چيسـتان؛ مقبول ديروز، مغفول امروز» به آن اشـاره شـده اسـت، از دو کلمه سـاده ي چیست و آن تشـكيل شـده اسـت. يعني نشـانه هائي از چيزي که در ذهن داشـتند را مطرح م يکردند و بقيه حـدس مي زدنـد کـه آن چيـز چيسـت. بـا ايـن کار جمع هـا گرم تـر و خودماني مي شـد. بد نيسـت گاهـي بـه جاي سـر زدن بـه برنامه هـاي تلويزيـون و شـبكه هاي اجتماعـي در خانواده چيسـتاني تعريـف کنيـم و تاثيـر آن را ببينيـم. مي دانيـد آن چیسـت کـه در دنیاسـت و دنیـا هم در اوسـت؟ جـواب آن را در کتـاب «چيسـتان؛ مقبول ديـروز، مغفول امـروز» مي توانيـد بيابيد.
اطلس نبردهاي ماندگار نویسنده : مجتبی جعفری / ناشر: سوره سبز موضوع: تاریخ/ دفاع مقدس کلید واژه: دفاع مقدس - اطلس- تاریخ- جغرافیا
انتشـار اطلس هـاي مختلـف بـراي عمليات ها به صورت مسـتقل و انتشـار اطلس هـاي کلي که به شـرح مجموعـه اي از عملياتهـاي دوران دفـاع مقدس مي پردازند، نقش ارزنده اي در شـرح روشـن و شـفاف وقايع هشـت سـال دفـاع مقـدس دارد. در طول سـاليان پس از جنـگ اطلس هاي متنوع و مفيـدي در حوزه هـاي مختلـف منتشـر شـده اند کـه از مهمتريـن آنهـا مي تـوان بـه اطلس هاي مرکـز مطالعـات و تحقيقـات جنگ سـپاه، اطلس هـاي منطقه محور و شـهر محور که توسـط بنياد حفـظ آثـار و نشـر ارزشـهاي دفاع مقدس چاپ شـدند، اشـاره کرد. اطلـس دو زبانـه نبردهـاي مانـدگار (فارسـی ـ انگليسـی) حـاوی اطلاعات و عكس هـای جديد از سـال هـای دفـاع مقدس اسـت. طـرح و تدوين ايـن اطلس نظامی به کوشـش سـرهنگ مجتبی جعفـری و زيرنظـر اميرسـرتيپ احمدرضـا پوردسـتان، فرمانده نيـروی زمينی ارتش انجام شـد و تا نوبـت چـاپ پرتيراژتريـن کتاب تاريخـي دفاع مقدس بوده اسـت.35 بـا 1392سـال فصـل بـا عناويـن زيـر سـامان يافتـه اسـت: سـال اول؛ تجـاوز 8 اطلـس نبردهـای مانـدگار در سراسـری و تثبيت دشـمن. سـال دوم؛ بيرون راندن دشـمن. سـال سـوم؛ ورود به خاک عراق. سال چهـارم؛ فشـارهای سياسـی بـرای تحميـل صلح. سـال پنجـم؛ جنگ شـهرها و عمليـات محدود. 598. سـال هشـتم؛ پذيـرش قطعنامه 598سـال ششـم؛ تصرف فاو. سـال هفتـم؛ صدور قطعنامه و پايـان جنگ.
سـوران ســـرد نویسنده:جواد افهمی / ناشر:سوره مهر موضوع: ادبیات / دفاع مقدس کلید واژه: ادبیات – داستان ایرانی - دفاع مقدس
اسـت. محل وقوع 60وقايـع رمـان سـوران سـرد مربـوط به حـوادث کردسـتان در نيمه اول دهـه حوادث داسـتان، پايگاه سـوران در بخشـی از ارتفاعات کردستان است و سـربازهايی که برای دفاع از ايـن منطقـه و جلوگيـری از سـقوط پايگاه به اين ناحيه اعزام شـده اند. سـربازان از اقوام گوناگون و بـا روحيـات و جهان بينی هـای متفاوت انـد و وجـه اشـتراک آنها حراسـت از پايگاهي سـت که در آنجـا مسـتقر شـده اند. آنهـا هـدف مشـترکی دارند و ايـن موضوع بـرای اعتمـاد آنها بـه همديگر قانـع کننـده اسـت، امـا در طـول رمـان وقايع ناگـواری اتفـاق می افتد که باعث می شـود شـك و ترديـد در ميـان سـربازها ريشـه بدوانـد. بـر اثر اخبـاری کـه از درون پايگاه بـه بيـرون و نيروهای دشـمن درز می کنـد، تعـدادی از سـربازها بـه شـكل مرموزی کشـته می شـوند. توصيـف موقعيت پايـگاه از زبـان يكی از کهنه سـربازان به سـربازان تـازه وارد، مخاطب را با شـرايط حاکم بر پايگاه بيشـتر آشـنا می کنـد. جسـت و جـو بـرای يافتـن فـرد يـا افـرادی که بـه بقيـه هم سـنگران خود سـال (بين 2 خيانـت می کننـد، محـور اصلـی رمان اسـت. وقايـع اصلـی در محدوده زمانـی حدود 20 طولانی (ً ) اتفـاق می افتـد، اما دامنـه اتفاق ها با يـك وقفه نسـبتا 60 سـال های نيمـه اول دهـه سـال) پيگيری می شـود. سـال به 20، بعد از 60 يكـی از سـربازهای پايـگاه سـوران (سـهراب نصرتـی) در نيمـه اول دهه محـل پايـگاه برگشـته تـا به معمايی کـه در آن زمان بـی جواب مانده پاسـخی بيابد. سـهراب بعد سـال پايـگاه و روسـتای سـوران را در حـال و هـوای ديگـری می بيند؛ آنجا سـر سـبز و آباد 20از شـده و يكـی از سـربازان آن زمـان (مصيـب) زمين هـای منطقـه را خريـده و حـالا از زميـن داران سـاله 20 آن منطقـه محسـوب می شـود. سـهراب بـا توجـه به شـواهد بر جـا مانده، کليـد معمای (خيانـت مصيـب بـه بقيـه سـربازان را م یيابد و به اين شـكل گره اصلـی ماجراهای رمان گشـوده می شـود. البتـه ايـن همـه وقايـع رمـان نيسـت، چرا کـه خـرده روايت هـای بسـياری در دل رمان تنيـده شـده کـه کليت داسـتان را در پايان تشـكيل می دهند. هنگامـی که موضوع شـك و ترديد، در بيـن سـربازها نسـبت بـه همديگر مطرح می شـود، واکنـش آنها نسـبت به رفتارهـای همديگر متفـاوت اسـت و ايـن از جاذبه هـای رمان سـوران سـرد اسـت که مخاطـب را همواره بـرای يافتن پرسـش های ذهنـی به دنبـال خود می کشـد.
دختر شــــینا نویسنده: بهناز ضرابی زاده / ناشر: سوره مهر موضوع: ادبيات/ دفاع مقدس کلید واژه: خاطرات-دفاع مقدس- بانوان
«دختر شـينا» داسـتان زندگی عاشـقانه «قدم خير محمدی» با شـهيد حاج سـتار ابراهيمی اسـت. کتابـی جـذاب، خـوش خـوان، با اتفاقاتـی جالـب از زندگی دختـری که در روسـتا متولد می شـود، رشـد م يکنـد و ازدواج می کند.تـا نيمه هـای کتـاب خبری از جنـگ و انقلاب نيسـت. زندگی يك آدم عـادي روستايی سـت با همـه ي جذابيت هاي داسـتاني آن. دختـر شـينا روايـت زندگـی دختـری بی سـواد اما باايمان اسـت. دختـری کـه روزگار او را طوری بـار آورد کـه بتوانـد صبـور و اسـتوار به زندگی اش بعـد از جنگ ادامـه دهد و به تنهايـی فرزندانش را اداره و بـزرگ کنـد. او بـه وصيـت شـوهرش کـه می خواهـد زنش بعـد از او زينب وار بـه زندگی ادامـه دهـد عمـل می کنـد و تـلاش می کند يـاد و خاطره شـوهرش را پشـتيبان زندگی قـرار دهد و ايمان داشـته باشـد که شـهيد هميشـه زنده اسـت.
اهــــمال کاري نويسنده: مرتضی آقاتهرانی / ناشر: موسسه امام خمينی(ره) موضوع: روانشناسی/ مهارت زندگی كليدواژه: اهمال- سستی- تنبلی - مرتضی آقاتهرانی
روان شناسـان گفته انـد: «اهمـا لکاري ايـن اسـت کـه کاري را کـه تصميـم بـه اجـراي آن داريم بـه آينـده موکـول کنيم.»امـا ريشـه ي اهما لکاري چيسـت و چگونـه مي تـوان بـا آن مقابله کرد يـا آن را درمـان کـرد؟ کتـاب اهمـا لکاري در چهـار فصـل سـعي در ريشـه يابي و واکاوي منشـاء اهمـا لکاري و راه هـاي ترميم آن اسـت. بحث اهما لکاري در منابع غربي حدود چهل سـال اسـت کـه مـورد توجـه قرار گرفتـه در حالي که در متون اسـلامي از ديرباز بدان پرداخته شـده اسـت. در ايـن کتـاب تلفيقـي از مباحث اخلاق اسـلامي و روان شناسـي از موضوع ارائه شـده اسـت. فصـل نخسـت ايـن کتـاب کلياتـی در زمينـه تعريـف اهمـال کاری، ويژگی هـای اهمـال کار، اهمـال کاران، مراتـب اهمال کاری و آثار اهمال کاری اسـت. فصل دوم ريشـه ها و علل اهمال کاری را مدنظـر قـرار داده و به مواردی مانند دهن بينی، افسـردگی و اضطراب اشـاره کرده اسـت. عوامل بيرونـی و محيطـی ماننـد نارضايتـی از وضـع موجـود، احسـاس عدم مسـئوليت در برابـر ديگران، لجبـازی، اهمـال کاری و پرخاشـگری انفعالـی، عوامل هوس انگيـز و سـرگرم کننده و توقع بيش از حـد از ديگـران از ديگـر عناوين مطرح شـده در فصل دوم اين کتاب اسـت. در فصل سـوم عوامل اهمـال کاری و بهره گيـری از فرصت هـا در قالـب هفـت موضـوع ماننـد بی نظمـی و بی برنامگی و انجـام کارهـای بـزرگ بـدون زمان بندی طرح بحث شـده اسـت. نويسـنده ايـن کتـاب افسـردگی، وحشـت زدگی و بی کنترلـی را از پيامدهـای اهمـال کاری ذکـر کـرده و سـپس به ريشـه، علـل، عوامـل و راهكارهـای برون رفت آن اشـاره می کنـد. اهمال کاری به سـرعت به صورت عادت در افراد نمايان می شـود و مانند بيماری مسـری از انسـانی به انسـان ديگـر و از فـرد بـه جامعـه و از جامعـه ای به جامعـه ي ديگر سـرايت می کند.
محـمد (ص) و پیامبـران (ع) نويسنده: فريد مسعودی / ناشر: دليل ما موضوع:دين / اعتقادات كليدواژه: حضرت محمد(ص)، حضرت علی(ع)، پيامبران، ويژگی های پيامبر خاتم، مقايسه پيامبران
تكيـه اصلـي ايـن کتاب بـر ترجمه ي حديـث مفصلی از حضـرت علـی(ع) در مورد برتری رسـول خـدا(ص) بـر سـاير پيامبـران(ع) اسـت کـه در پاسـخ به پرسـش های يك دانشـمند يهـودی بيان سـوره مبارکه 286 و 285کردنـد. معجزات رسـول خدا(ص) و آشـنائي از محتـواي مرتبط به آيات بقـره کـه خـدای سـبحان به خاطر درخواسـت رسـول خـدا(ص) و کرامـت آن حضرت بـرای امت ايشـان تخفيف هـای فراوانـی قائـل شـد از ديگر مباحث کتاب اسـت. کتـاب شـامل دو بخـش اسـت. بخـش اول بـا عنـوان «اوليـن کسـی کـه بـه بندگی خـدا اقرار کـرد» بـا اسـتناد بـه آيـات و روايـات ادله برتری رسـول خدا(ص) نسـبت به سـاير پيامبـران(ع) را ـب و اجـداد آن حضـرت، بشـارت های پيامبران و َسَبيـان م يکنـد. در اين قسـمت مسـائلي چون ن کتـب مقدس، پيشـگويی دانشـمندان رومـی و ايرانی، علائـم و معجزاتی که هنـگام ولادت اتفاق افتـاد و معجـزات دوران طفوليـت و هنـگام بعثت آمده اسـت. فصـل دوم کتـاب کـه بخـش عمـده اي از اثر را در بـر مي گيرد، ترجمه احتجـاج حضرت علی (ع) در مورد برتری رسـول خدا(ص) بر سـاير پيامبران(ع) اسـت. روايتي سـت از امام موسـی بن جعفر(ع) بـه نقـل از پدرانـش از امام حسـين(ع). بر اسـاس ايـن روايت فـردي يهودی بر جمعـی از اصحاب وارد شـده و از حضـرت علـي(ع) دربـاره فضايـل رسـول خـدا(ص) بـر انبيای پيشـين پرسـش مي کند.
دانستنیها و احکام ازدواج نويسنده: سيد كاظم كاظمي / ناشر: پيوند با امام كليدواژه: ازدواج-احكام ازدواج - ارتباط دختر وپسر- مهارت های زندگی موضوع:دين/ احکام خانواده
احـكام فقهـي بـر اسـاس نيازهـاي روزمـره ي بشـر شـكل گرفته انـد. برخـي از نيازهـا تحت هيچ شـرطي تغييـر نم يکنـد و برخـي از آنهـا بر اسـاس موقعيـت زماني و مكانـي متفاوت و بر اسـاس تغييـرات زمانـه ممكن اسـت تغيير کند يـا صورت جديدي بيابـد. از اين رو فقه شـيعي ضمن حفظ اصـول ثابـت، بنابـر اقتضائـات زماني و مكاني پويا و سـيال اسـت. از جمله، در بحـث ازدواج ضمن تاکيـد بـر وجـوب و ضـرورت ازدواج بـراي آن احكام متعددي از صدر اسـلام بيان شـده اسـت. اما تغييـر زمانـه سـوالات جديدي را دربـاره ي احكام ازدواج پيش مـي آورد. اين سـوالات جديد همواره در ابواب مختلف فقهي پاسـخ داده شـده اسـت. کتاب دانسـتنيها و احكام ازدواج جهت تسـهيل و در دسـترس بـودن هرچـه بيشـتر اين احـكام به تدوين احـكام ازدواج پرداخته اسـت. بـا اين کتاب نيـازي به جسـتجو و کنـكاش در ميان کتـاب فقهي و احكام نيسـت. اين مجموعه داراي ويژگي هايي است که برخي از آنها عبارت است: ) از احـكام مراجـع مرحـوم چـون آيـات عظـام امـام خمينـي، خويـي و ... و مراجـع حاضـر آيات 1 عظـام، خامنـه اي، سيسـتاني، وحيد خراسـاني و ... اسـتفاده شـده اسـت. ) اسـتفتائات مراجـع معظـم از مجموعـه اسـتفتائات يـا از طريـق کتابهايـي که به تأييـد مراجع يا 2 دفاترشـان رسـيده اسـت اخذ شـده است. ) به منظور سهولت در انتقال نظرات برخي احكام به صورت پرسش و پاسخ بيان شده است. 3 ) انضمـام توصيه هـاي اخلاقـي مراجـع در باره ي ازدواج و زندگي زناشـوئي کـه از کتب غيرفقهي 4 ايشـان جمع آوري شـده است. ) در ضمـن در هـر فصل، از احاديث متناسـب نيز به منظور بهره گيري بيشـتر خوانندگان اسـتفاده 7 شده است
بزرگتـــرین فریضــه نويسنده: محمد تقی مصباح يزدی / انتشارات: موسسه امام خمينی(ره) موضوع: دین/ اعتقادات كليدواژه: دین اسلام- امر به معروف و نهی از منكر- مصباح يزدی
«امـر بـه معـروف و نهـي از منكـر» و پرداختـن بـه مسـايل مربـوط به آن موضـوع اين اثر اسـت. ايـن فريضـه کـه توجه مردم و مسـوولين به آن مي تواند باعث کاسـتن از زشـتي هاي جامعه شـود، مـورد سـتايش محققانـي همچـون مايـكل کـوک انگليسـي نيز قـرار گرفته اسـت. نوشـتار حاضر گزيـده اي از سـخنراني ها و نوشـته هاي چـاپ شـده علامـه مصبـاح يـزدي در موضـوع يـاد شـده اسـت. در کتـاب بيـش از هـر چيز، به ابعـاد سياسـي، اجتماعي و فرهنگـي اين فريضه توجه شـده و از ايـن لحـاظ بـا سـاير کتاب هـاي ايـن حـوزه تفـاوت دارد. ايشـان عـلاوه بـر مباحثـي پيرامون اهميـت، جايـگاه، شـرايط و مراتـب امر بـه معروف و نهـي از منكـر، جلوه هاي عملي آن در سـيره اهل بيـت (عليهـم السـلام) بيـان نمـوده و ضمـن تبيين روش هـا و مصاديـق آن بر لـزوم اختلاف در روش هـا بـه تناسـب زمـان و مكان تاکيـد مي نمايـد. در انتها نيـز نگارنده به بررسـي مهم ترين چالش هـاي فـراروي ايـن فريضه پرداخته اسـت.
خاطرات زندان نویسنده:به کوشش سعید غیاثیان / ناشر:سوره مهر اسلامی موضوع: ادبيات - خاطره نويسی/ تاريخ - انقلاب کلید واژه: انقلاب اسلامی- خاطرات - زندانیان سیاسی
کتـاب خاطـرات زنـدان، گزيـده ای از ناگفته هـای زندانيـان سياسـی رژيـم پهلوی اسـت که سـيد سـعيد غياثيـان آن را تدويـن کرده اسـت. نويسـنده خاطـرات را به ترتيـب زمان و موضـوع حادثه تدويـن کـرده اسـت. بدين شـرح که خاطـرات قبل از دسـتگيری، دسـتگيری و ورود بـه زندان در ابتـدای کار و خاطـرات فـرار و آزادی از زنـدان در انتهـا قـرار گرفته اسـت. در اين بين نيز مسـائلي کـه هـر زندانـی سياسـی با آن سـروکار داشـته گنجانده شـده اسـت. تنـوع مطالب کتاب، نسـبت مسـتقيم بـا رويدادهای زنـدان دارد. بدين ترتيب فراوانـی خاطرات مربوط به دسـتيگری، بازجويی و شـكنجه بسـيار بيشـتر از حضـور در دادگاه اسـت. در متـن کتـاب چهـار مـورد خاطـره قبـل از دسـتگيری، ده مورد دسـتگيری، نه مورد بازجويی و شـكنجه، شـش مورد شـرايط زندان، دو مورد دادگاه، پنـج مـورد اعتصـاب و شـورش، يـازده مـورد مسـائل داخلـی زندان، نـه مـورد تفريحات و سـرگرمی، هفـت مـورد ملاقات و مسـائل خانوادگی، پنج مورد فـرار و آزادی و در پايـان دو خاطره ً از تمامـی وقايـع زنـدان گنجانده شـده اسـت. اسـتفاده از خاطـرات افراد ياد شـده در کتـاب کاملا تصادفـی بـوده و برحسـب جذابيت خاطره انتخاب شـده اسـت.
پرســـتو در قاف نویسنده:علیرضا قزوه / ناشر:سوره مهر موضوع: ادبیات / سفرنامه کلید واژه: سفرنامه – حج - عربستان
«پرسـتو در قـاف» سـفرنامه ي حـج شـاعر معاصـر، عليرضـا قـزوه اسـت. متـن بيشـتر ادبـی و تاريخـي کتـاب در غالـب يادداشـت های روزانـه اسـت. طبـع لطيف و شـاعرانه ي نويسـنده حج را طـور ديگـری می بينـد و در جای جـای سـفر تراوشـات ادبـی و ذوقـی دارد. هـر يادداشـت حاوي بيت هايـی از بيـدل و سـعدی و ديگـر شـاعران از جمله خـود آقاي قـزوه و پاره هائي از «سـفرنامه ناصرخسـرو» تا «خسـی در ميقات» جلال آل احمد، اسـت. به خاطر مطالعات گسـترده نويسـنده در مـورد سـرزمين وحـی بـراي هـر مـكان تاريخچـه ای می گويـد، اگر جـا داشـته باشـد از زمان حضـرت آدم(عليـه السـلام) تـا صدر اسـلام و گاهی تا حكومت آل سـعود. از تاريخ مسـجدالنبی و نی کـه اثری از ِمسـجدالحرام تـا مسـجد شـيعيان نخاوله در مدينه و مسـجد کوچكـی در ميان م آن باقـي نمانده اسـت. ويژگـی ديگـر کتـاب، خشـم نويسـنده از سـعودی ها و وهابی هاسـت کـه بـر تمـام مراحـل سـفر سـايه انداختـه و حسـابی بـه چشـم می آيـد. صفحه بـه صفحـه متن پـر اسـت از طعنه ها و فريادهـای شـاعر ايرانـی بر سـر علمای دين فروش وهابی و سـلاطين دنياپرسـت سـعودی. اواخر کتـاب کار بـه ارائـه آمـار کشـتارهای اين سلسـله پادشـاهی می رسـد کـه در همين چند ده سـال اخيـر بيـش از دو ميليون مسـلمان را شـهيد کرده اند اما به دشـمنان اسـلام کمتـر از گل نگفته اند. علـت نام گـذاري کتـاب به «پرسـتو در قاف» اين اسـت که پرسـتو نام پرنده ای اسـت که از جهت سـفرهای بعيـده و حـج مشـهور اسـت و قاف هم عالـم قرب حضـرت رب الارباب و نيـز تلفظ نام پنجاهمين سـوره قـرآن کريم. در قسـمتی از کتـاب اينگونـه آمـده اسـت: «بـوی مدينـه می آيد. ايـن را از نم نم بـاران فهميدم. دل ها بی تاب اند و چشـم ها گريان. سـمت چپمان مسـجد شـجره است. کم کم شـهری سپيدپوش بـه اسـتقبالمان می آيـد و مـن چقـدر دوسـت دارم بقيـع را ببينـم و چقدر دلـم می خواهـد مدينه را بغـل کنم و سـرش را بگذارم روی شـانه هايم.»
آموزش سواد اطلاعاتي
نويسنده: مهری پريرخ / ناشر: كتابدار موضوع: علوم ارتباطات كليدواژه: سواد اطلاعاتی – آموزش سواد اطلاعاتی - استاندارد سواد اطلاعاتی - نظريه های يادگيری
بـه تعبيـر نيل پسـتمن «بيـش از يك دهـه قبل، عبارت سـواد به طـور صرف به معنـاي خواندن و نوشـتن بـود. بـا گسترده شـدن مفهـوم ارتباطـات، معنـاي سـواد در شـكل واقعي خـود، مهارتي اسـت کـه انسـان را قادر مي سـازد بر ابـزار و امكانات ارتباط جمعي مديريت داشـته باشـد. با وجود ايـن هنـوز خوانـدن و نوشـتن جايگاه خود را از دسـت نداده اسـت، ولـي در يك جامعـه اطلاعاتي ابزاري ناکافي محسـوب مي شـود.» رشـد سـريع منابـع دانـش بشـري و ظهـور و گسـترش شـتابنده ي فناوري هـاي ارتباطـي و اطلاعاتـي، بشـر امـروز را در يافتـن منابـع اطلاعاتـي مـورد نياز با سرگشـتگي بي سـابقه اي روبرو سـاخته اسـت. تنهـا راه غلبـه بـر اين مشـكل و تسـريع در يافتـن اطلاعات مـورد نيـاز، آموزش و جامعه ي 21 فراگيـري صحيـح مهارت هـاي سـواد اطلاعاتـي اسـت. از ديگر سـو جامعـه ي قـرن يادگيرنـده ناميـده شـده اسـت. هـر شـخص بايـد يادگيرنـده ي مادام العمر باشـد که پيش نيـاز آن کسـب مهارت هـاي مربـوط بـه تفكـر انتقـادي و سـواد اطلاعاتي اسـت. کتـاب آمـوزش سـواد اطلاعاتـي: مفاهيـم، روش هـا و برنامه هـا نوشـته ی دکتـر مهـري پريرخ، عضـو هيات علمـي گروه کتابداري دانشـگاه فردوسـي مشـهد، يكـي از منابع اصلـي درس مباني و روش هـاي آمـوزش سـواد اطلاعاتي در رشـته کتابداري و اطلاع رسـاني اسـت. نويسـنده اثر، خود هاي آموزشـي سـواد اطلاعاتي از طراحـان ايـن درس بوده و سـالهاي متمـادي کلاس ها و کارگا ه را بـراي دانشـجويان و کتابـداران برگزار کرده اسـت. ايـن کتـاب حـاوي جنبه هـاي گوناگون آموزش سـواد اطلاعاتي بـه کتابداران با زبان سـاده و در چهـار فصل تنظيم شـده اسـت. فصل اول دربـاره ارزش اطلاعات و مفاهيم، اهميـت و کاربردهاي سـواد اطلاعاتـي و نقـش کتابـداران در آمـوزش و توسـعه سـواد اطلاعاتي اسـت. تاريخچه سـواد اطلاعاتـي و رونـد شـكل گيري و گسـترش سـواد اطلاعاتـي در جهـان را مي تـوان در فصـل دوم پيگيـري کـرد. فصل سـوم بـه اسـتانداردها و مهارت هاي سـواد اطلاعاتـي اختصـاص دارد. فصل چهـارم، بـه کاربـرد نظريه هاي يادگيـري در آموزش سـواد اطلاعاتي اختصـاص دارد. خوانـدن ايـن کتـاب به کتابداران و دانشـجويان کتابداري و کليه مرتبطين با حوزه اطلاع رسـاني توصيه مي شـود.
آماده سازي منابع اطلاعاتي در کتابخانه هاي آموزشگاهي نويسنده: طیبه شهمیرزادی-سوسن قریشی/ ناشر: نشر کتابدار موضوع: کتابداری/خدماتا طلاع رسانی كليدواژه: خدمات اطلاع رسانی
هـدف عمـده و اصلـی هـر کتابخانـه تهيه منابـع اطلاعاتي مـورد نياز و دسـترس پذير سـاختن آن سـازمان دهی و آماده سـازی اين منابـع اطلاعاتي ً بـرای اسـتفاده مراجعـه کننـدگان اسـت. مسـلما کـه شـامل مجموعـه ای از عمليـات ماننـد ثبـت کـردن، مهر زدن، برچسـب زدن، نوشـتن شـماره يـب، صحافـی و روکش کـردن کتـاب اسـت در راسـتای همين هـدف مهم ِبازيابـی، چسـباندن ج تعريـف مي شـود. ايـن فرآيند (آماده سـازی منابـع اطلاعاتی) موجـب کاهش هزينه هـای ذخيره و نگهـداری اطلاعـات، نظام منـدي گردش فعاليت های جاری و آسـاني دسترسـی اسـتفاده کنندگان بـه اطلاعـات مجموعـه بوده و سـبب می شـود آنچه را که هر بخـش از کتابخانه بـه عنوان وظيفه تخصصـی انجـام می دهـد، توسـط سـاير کارکنـان و بخش هـا و اسـتفاده کنندگان کتابخانـه مورد بهره بـرداري قـرار گيرد. در ايـن کتـاب سـعی می شـود بـه مسـائل مربـوط به آماده سـازی انـواع منابـع اطلاعاتـی مانند کتـاب، مجلـه، منابـع الكترونيكـی، منابع سـمعی و بصری در بخش هـای جداگانه پرداخته شـود و در نهايـت چالش هـای پيـش روی آماده سـازی بـه صـورت اجمالـی مـورد بحث قـرار گيرد.
شاداب سازي محیط کتابخانه هاي عمومي نویسنده: دكتر ابراهيم افشار زنجانی و نگار افضلی/ ناشر: کتاب نشر كليدواژه: کتابداری ـ روان شناسی-کتابداری موضوع: کتابداری/کتابخانه های عمومی
کتابخانه هـای عمومـی نهادهايـی اجتماعـی بـا نقش هـای اجتماعـی مشـخص هسـتند کـه بايد کالبـد فيزيكـی و نقش هـای اجتماعی شـان همخوانـی داشـته باشـد. ايـن نقش هـای اجتماعـی تحـت عناويـن کليـي نظير آمـوزش، فرهنگ، سـرگرمی و اطلاع رسـانی مورد اشـاره قرار ًعمدتـا گرفته انـد. امـا نكته اينجاسـت کـه آموزش و فرهنـگ و سـرگرمی و اطلاع رسـانی در مكان هايی سـرد و خشـك و بـی روح و فاقـد جذابيـت قابـل تحقـق نيسـتند. لـذا لازم اسـت کتابخانه های عمومـی، همچـون ديگـر مكان هـای عمومی بـه گونـه ای طراحی و پيرايـش و آرايش شـود که بـرای مردمانـی کـه در آن حضـور دارند اعـم از کارکنان و مراجعان محيطی شـاد، جـذاب، پذيرا و راحـت ايجـاد کند. در اين صورت اسـت کـه کتابخانه هـای عمومی در ايفای نقش هـای اجتماعی موفـق خواهنـد بود. انگيزه اصلی از تاليف کتاب «شـاداب سـازي محيط کتابخانـه هاي عمومي» هميـن بـوده اسـت. در ايـن کتـاب مولفـان محتـرم کوشـيده اند قواعد و اصـول لازم بـرای ايجاد محيطـی پيراسـته و آراسـته در کتابخانه هـای عمومی را بـه کتابـداران عرضه کنند.
ماخذشناسی و استفاده از کتابخانه نویسنده: پروین انوار (استعلامی)/ ناشر: نشر کتابدار كليدواژه: خدمات مرجع ـ مراجع ـ کتابشناسی موضوع: کتابداری/مأخذشناسی/منابعا الکترونیک
اسـتفاده از کتابخانه و شـناخت و ِ علمـیِ خواننـده بـا روش هـای ِهـدف ايـن کتـاب، آشـنا کـردن مرجـع کتابخانه هـا، مدرسـان، مربيان ِ بخـشِکاربـرد منابـع مرجـع در پژوهـش اسـت. کتابـداران مطالـب و نوشـتن ِ و دبيرانـی کـه م یخواهنـد دانش آمـوزان يـا کاربـران خـود را بـرای گـردآوری مقاله هـا و گزارش هـای تحقيقـی راهنمايـی کنند، بـه خوبي مي تواننـد از اين کتاب بهـره بگيرند. در ايـن تأليـف، هـدف، پاسـخ دادن بـه اين پرسـش ها بوده اسـت: گـردآوری شـده در کتابخانه هـا و مراکـز اسـناد و مـدارک ِّ . بـرای بيشـترين بهره گيـری از مـواد 1 علمـی، چه مطالبـی را بايـد بدانيم؟ . بـرای تدويـن مقاله هـای تحقيقـی و پايان نامه هـا از کجـا و چگونـه بايـد آغـاز کـرد؟ و به چه 2 منابعـی و چگونه دسترسـی بايـد يافت؟ . پس از فراهم شدن مواد، چگونه بايد آنها را در قالب يك مقاله يا رساله تدوين کرد؟3 در گفتـار نخسـت، سـخن از کتـاب و اجـزای تشـكيل دهنده آن اسـت. در گفتار دوم، پژوهشـگر مـورد نظـر يـا کتاب هـای مربوط بـه موضوع ِ يـا دانشـجو راهنمايـی م یشـود کـه چگونـه کتـاب کار خـود را بيابـد. گفتارهـای سـوم و چهـارم بـه جوينـدگان م یگويـد که منابـع مرجـع کدام اند و چگونـه م یتـوان از آنهـا بهـره گرفـت. گفتار پنجم دربـاره ي مواد غيـر کتابی مانند فيلم و اسـلايد و نشـرياتی مانند پيايندها، اسـتانداردها و.... اسـت. در گفتـار ششـم با انواع کتابخانه ها آشـنا م یشـويم. گفتار هفتم درباره کاربـرد رايانه در کتابخانه و بخـش مرجـع، آشـنايی بـا پايگاه هـای الكترونيكـی، شـبكه های کتابـداری و اطلاع رسـانی، و ب اسـت.گفتار هشـتم، پژوهشـگر را بـا روش تدوين و نگارش ِ روش هـای جسـتجو در اينترنت و و منابع چاپـی و الكترونيكی آشـنا م یکند. ِ رسـاله ها و مقاله هـا، و نوشـتن پانويس و فهرسـت مآخـذ
مرجع شناسي عمومي لاتین (چاپي- اینترنتي) نویسنده: بابک پرتو ـ رحیم علیجانی/ ناشر: چاپار كليدواژه: کتابداری ـ مرجع شناسی موضوع: کتابداری/مرجع شناسی
کتابداران براي مراجع هکنندگان در ميان حجم وسـيعي از اطلاعات و منابع مانند يك واسـطه عمل م يکننـد. کتابـداران ماننـد يك مكتشـف وارد شـاهراه هاي اطلاعاتي کـه بطور فزاينـده اي تودرتو مي شـود مي گردنـد تـا پاسـخ مناسـبي بـراي پرسـش هاي اعضـاء و مراجع هکننـدگان کتابخانه هـا فراهـم آورنـد. دنبال کـردن پيچ و خم ها و کشـف ورودي ها و خروجي هاي شـاهراه هاي اطلاعاتي نيازمنـد راهنمائـي باتجربـه، بـا هـوش و در عيـن حال مسـلط بـه علوم و فنـون روز اسـت. کتاب مرجع شناسـي عمومـي لاتيـن کـه درس نامه اي اسـت آسـان و روان جهت شـناخت منابـع مرجع اثـري خواهـد بـود در جهت دسـتيابي کتابـداران بـه توانائيهاي ياد شـده. کتـاب از دو بخش منابع چاپـي و منابع مرجع اينترنتي تشـكيل شـده که نشـان از روزآمـدي و کارآمدي کتـاب دارد.
فرهنگ فشرده علوم کتابداری و اطلاع رسانی نويسنده: استلاكينن/ مترجم: دكترفاطمه اسدى كرگانى/ ناشر: کتابدر كليدواژه: کتابداری ـ واژه نامه ـ اصطلاح ها و تعبیرها موضوع: کتابداری /فرهنگ نامه
. اصطـلاح در زمينه علـوم کتابداری و اطلاع رسـانی 3000 ايـن کتـاب واژه نامـه ای اسـت جامع بـا بـرای هـر واژه عـلاوه بـر يـك يـا چنـد معـادل فارسـی، تعريفـی کوتـاه امـا گويا نيـز ارائه شـده اسـت. نمايـه الفبايـی اصطلاحـات و نظـام ارجاعـی آن، بهره گيری از ايـن کتاب را تسـهيل کرده زمينه موضوعـی زير اسـت: منابع 6 اسـت. ويژگـی ديگـر ايـن واژه نامـه تفكيك اصطلاحـات بـه ،اطلاعاتـی، سـازماندهی و بازيابـی اطلاعـات، رايانه و ارتباطـات دوربرد، مديريـت منابع اطلاعاتی روش پژوهـش و نشـر. نكتـه ي ديگـری کـه بر اعتبار ايـن اثر افزوده، اين اسـت کـه اصطلاحات، مـورد نقد و بررسـی متخصصـان علوم اطلاع رسـانی و کتابداری در کشـورهای مختلف جهان قرار گرفته اسـت. پديدآورنده کتاب اسـتلاکنين، مدرس دانشـگاه، مشـاور اطلاع رسـانی در امر آموزش و دبير کل اسـبق اتحاديه بين المللی مراکز اسـناد و اطلاع رسـانی (فيد) اسـت. دکتر فاطمه اسـدی کرگانـی، عضـو هيـأت علمـی و مديـر گروه کتابـداری و اطلاع رسـانی پزشـكی در دانشـگاه علوم پزشـكی و خدمـات درمانـی ايـران، اين اثر را ترجمـه و عبدالحسـين آذرنگ، نويسـنده و مترجم و از متخصصـان علـم اطلاع رسـانی، مقابله و ويراسـتاری کرده اسـت.
شهید مرتضی مطهری قدس سره که با دغدغه خاص به بررسی موضوعات اسلامی می پرداخت، نسبت به حادثه عاشورا حساسیت و عنایت فوق العاده ای داشت. گر چه در این باره تألیف و اثری مکتوب توسط خود استاد نیست، اما گویا آنچه در نظر داشته بر قلم جاری کند، در سخنرانیهای خود اظهار نموده است. «حماسه حسینی» عنوان سه جلد کتاب از استاد شهید است. این مجموعه مشتمل بر سخنرانیها و یادداشتهای ابتدایی و غیر تفصیلی استاد مطهری است که از حدود سال 1347 تا 1356 شمسی ایراد و نوشته شده و تاکنون بیش از سی نوبت به چاپ رسیده است. این کتاب با عنوان «الملحمةُ الحسینیه» به عربی ترجمه شده و به نام مترجم تصریح نشده است(1).
از آنجا که استاد شهید در لابه لای جلدهای اول و دوم، و بخش آخر جلد سوم بر کتاب شهید جاوید ایراداتی داشته و دیدگاههای آن را رد نموده است، نویسنده شهید جاوید در انتقاد از حماسه حسینی کتابی با عنوان «نگاهی به حماسه حسینی استاد مطهری»(2) نوشته و ضمن تأیید انتقادهای استاد مطهری از تحریفات و خرافات بسته شده بر این نهضت، با زبان علمی به ردّ انتقادهای شهید مطهری پرداخته و آن گاه پاره ای از منقولات تاریخی کتاب «حماسه حسینی» را مورد نقد قرار داده است.«حماسه حسینی» تاریخ نگاری نیست، بلکه تحلیل تاریخ است و در آن به جنبه درس آموزی و الگوگیری از قیام امام حسین علیه السلام و لزوم پیراستن آن از تحریفات تکیه و تأکید شده است.
از آنجا که استاد مطهری خود عهده دار فراهم کردن این کتاب نشده و فرصت تجدید نظر در مطالب آن را نیافته و مطالب آن را به تدریج گفته و نوشته بود، مسامحاتی در آن یافت می شود. با این وصف نکاتی جدید و ارزشمند در کتاب وجود دارد که می توان آن را در شمار کتابهای مهم قلمداد کرد(3).
حادثه کربلا دو صفحه بی نظیر دارد؛ صفحه سفید و نورانی و صفحه تاریک و سیاه و ظلمانی.
به اعتقاد استاد مطهری صفحه تاریک آن: «از نظر تنوع جنایت بی مانند است. حدود بیست و یک نوع پستی و لئامت در آن رخ داده که حتی در جنگهای صلیبی و آنچه اروپائیها در اندلس مرتکب شدند به پای آن نمی رسد. اگر فقط به این صفحه نگاه کنیم فقط باید شعر مرثیه بگوییم و بس.
صفحه دیگر آن حماسه و افتخار و نورانیت، تجلی حقیقت، انسانیت و حق پرستی است و بشریت حق دارد در برابر آن به خود ببالد. جنبه حماسی این حادثه صد برابر بر جنبه جنایی آن می چربد. جنایت این است که فقط یک صفحه اش [آن هم جنایات آن را [بخوانند و آن را از نظر هدف منحرف نمایند. امام حسین علیه السلام یک مکتب است و پس از مرگش زنده تر می شود، بنی امیه گمان می کرد حسین علیه السلام را کشت و تمام شد، ولی بعد فهمید که مرده حسین مزاحم تر است. تربت او کعبه صاحبدلان است و باز تصمیم گرفتند قبرش را خراب کنند، اما هرگز موفق نشدند نام و یاد و مکتب او را از بین ببرند. از نظر اسلام، شهادت امام حسین علیه السلام از دیدگاه فردی و اجتماعی موفقیت آمیز بود.»(4)
از نظر استاد بهترین واژه ای که بیانگر عمق نهضت حسینی است کلمه حماسه است، نه نهضت یا قیام یا شورش و جز اینها.
«کلمه حماسه به معنای شدت و صلابت است و نیز به معنای شجاعت و حمیت. چنان که در ادبیات فارسی و عربی شعر و نثر حماسی داریم(5)، حادثه و شخصیت حماسی نیز هست. شخصیت حسین بن علی علیهماالسلام صبغه حماسی دارد و باید با وجود و سرگذشت او یک احساس حماسی داشته باشیم، نه یک احساس تراژدی و مصیبت، رثا و نفله شدن. شخصیتهای حماسی جنبه نژادی و قومی دارند؛ یعنی مخصوص یک قوم و نژاد معین و یک آب و خاکند، اما در مورد امام حسین علیه السلام چنین نیست. او یک شخصیت حماسی است، اما حماسه انسانیت و بشریت، نه حماسه قومیت. سخن، عمل و روح امام حسین علیه السلام هیجان و حماسه مافوق حماسه هاست و علت شناخته نشدن ایشان نیز همین است. شخصیت امام از نظر شدت حماسی بودن و علو و ارتفاع جنبه انسانی بی نظیر است و ما این حماسه را نشناخته ایم(6).
از این رو «کلید شخصیت امام حسین علیه السلام حماسه است و عظمت و شور و صلابت و شدّت و ایستادگی و حق پرستی. کلمات و اشعاری هم که از آن حضرت نقل شده، حاکی از همین روحیه حماسه و صلابت، خداپرستی و حماسه الهی و انسانی است»(7).نهضت مقدس عاشورا نقش اساسی در زنده نگهداشتن اسلام و ستم ستیزی مسلمانان به ویژه شیعیان داشته و دارد. اهمیت و تأثیرگذاری احیاگری و سازندگی این حادثه سبب شده برخی به انگیزه های گوناگون دست به کار شده، این نهضت مقدس را حرکتی غیر منطقی و نابخردانه جلوه دهند. روشن است که دشمن به عمد دست به تحریف زده، ولی دوست از روی جهل به این میدان وارد شده که نتیجه یکی است.
استاد مطهری با حساسیت و دغدغه دینی این انحراف را نمی توانست تحمل کند. در دهه چهل که خرده گیریها و شبهه آفرینیها افزایش یافته، هر گروه و فرقه برای خود نشان دادن در پی دستاویزی می گشتند که اسلام را از جلوه بیندازند، بهترین و عوام فریب ترین مستمسک که باعث شده جوانان از گرایش به اسلام و اظهار علاقه به آن احساس شرم و خجالت کنند، پیرایه هایی بود که بر این واقعه شورانگیز بسته اند؛ یعنی همان چیزی را که موج می آفریند و مردم را به اسلام علاقه مند می کند و به ستم ستیزی و عدالت خواهی وا می دارد، به رخدادی بدل کرده اند که رکود و سستی می آفریند.
شهید مطهری پس از تقسیم تحریف به لفظی و معنوی(8) از این گلایه دارد که هر دو نوع تحریف در حادثه عاشورا راه یافته است. اما تحریف معنوی را خطرناک تر از تحریف لفظی و نقل قطعات تاریخی نادرست می داند(9)؛ زیرا بدون اینکه از لفظ بکاهد و آن را کم یا زیاد کند، حادثه و سخن را به گونه ای توجیه و تفسیر می نماید که بر خلاف معنای واقعی آن باشد.
اما عوامل تحریف در حادثه عاشورا چیست؟ استاد شهید به سه عامل اشاره می کند:
1 دوستان ناآگاه و دشمنان مغرض.
این عامل اختصاص به حادثه عاشورا ندارد. اغراض دشمنان همیشه عاملی برای تحریف حادثه های مهم است. در مورد حادثه عاشورا حکومت اموی کوشید تا با اقداماتی نهضت حسینی را منحرف کند؛ مانند خارجی معرفی کردن برخی از عناصر نهضت حسینی، و اتهام آشوب و اختلاف انگیزی به مسلم بن عقیل از سوی ابن زیاد. شگفت اینکه تلاش دشمنان در تحریف واقعه عاشورا ره به جایی نبرد و با کمال تأسف در حادثه کربلا بیشتر تحریفات از ناحیه دوستان است.
2 تمایل به اسطوره سازی، همان حس قهرمان پرستی بشر، ولی ما نباید یک سند مقدس را در اختیار افسانه سازان قرار دهیم.
3 کج فهمی از قیام حسینی. برخی می گویند صرفا گریه بر امام، کفاره گناهان است و ثمر دیگری بر آن مترتب نیست(10):
«می گویند امام حسین کشته شد تا گناهان ما بخشیده شود. شاید این مسئله را از دنیای مسیحیت گرفته باشند و امام حسین علیه السلام را «فادی» مانند مسیح نامیده اند، در حالی که قطعا این کار خطا و دروغ است و اگر روزه دار در ماه رمضان عمدا این سخن را بگوید واللّه روزه اش باطل است؛ زیرا دروغ بر امام حسین است»(11). تحریف معنوی دیگر این است که می گویند: «امام یک دستور خصوصی داشت. به او گفتند برو خودت را به کشتن بده. پس به ما و شما ارتباط پیدا نمی کند؛ یعنی قابل پیروی نیست. به دستورات کلی اسلام که دستورات کلی و عمومی است مربوط نیست. تفاوت این سخن با سخن خود امام حسین علیه السلام چقدر است؟ امامحسین فریاد کشیده که علل و انگیزه قیام مسائلی است که منطبق بر اصول کلی اسلام است(12)»؛ مثل اصلاح امور اجتماعی امت اسلام، امر به معروف و نهی از منکر. نیازی نیست که از خودمان برای آن دلیل ذکر کنیم. و درست به خاطر همین اهداف مقدس بوده است که ائمه اطهار علیهم السلام اصرار داشتند که عزای امام حسین علیه السلام زنده بماند؛ یعنی خواستند این اهداف و شعارها زنده بماند:
«حسین بن علی علیهماالسلام مکتب عملی اسلام را تأسیس کرد. او نمونه عملی قیامهای اسلامی است. خواستند مکتب حسین زنده بماند و سالی یک بار حسین با آن نداهای شیرین و عالی و حماسه انگیزش ظهور کند و فریاد کند: «اَلا ترونَ اَنَّ الحق لا یُعمل به و اَنّ الباطل لا یتناهی عنه، لیرغب المؤمن فی لقاء اللّه محقّا.»(13) خواستند «الموت اولی من رکوب العارِ»(14)، مرگ از زندگی ننگین بهتر است برای همیشه زنده بماند. خواستند «لا اَری الموت إلاّ سعادة و الحیاة مَعَ الظالمین الاّ بَرَما»(15)، برای همیشه زنده بماند... نگذارید حادثه عاشورا فراموش شود. حیات شما، زندگی و انسانیّت و شرف شما به این حادثه بستگی دارد. به این وسیله می توانید اسلام را زنده نگه دارید. پس ترغیب کردند که مجلس عزای حسینی را زنده نگه دارید. و درست است. عزاداری حسین بن علی واقعا فلسفه صحیح و بسیار عالی دارد. اما متأسفانه عده ای این را نشناختند»(16).
استاد مطهری دو گروه عوام و خواص (توده مردم و آگاهان) را مسئول پدید آمدن این تحریفات می داند و اکنون نیز وظیفه هر دو گروه مبارزه با این آفت می باشد. دانشمندان که نقاط ضعف اجتماع را می شناسند نباید از آنها چشم پوشی کنند، بلکه باید برای رفع آنها بکوشند.
عوام در حادثه عاشورا دو نقطه ضعف دارند: «شلوغی مجلس» و «شور و وایلا به پا شدن». بزرگ ترین وظیفه علما مبارزه با این نقاط ضعف اجتماع است، چنان که پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله فرمود:
«اذا ظهرت البِدَعُ فی اُمّتی فلیظهر العالم علمه و الاّ فعلیه لعنة اللّه »(17).
و بالاتر از این، قرآن کریم می فرماید:«اِنّ الذین یکتمونَ ما انزلنا من البیّنات و الهُدی مِن بَعدِ ما بینّاه للناس فی الکتاب اولئک یَلعَنهم اللّه و یَلعَنهم اللاعنون»(18)
«وظیفه علما در دوره ختم نبوت، مبارزه با تحریف است... وظیفه علماست که در این موارد حقایق را بدون پرده به مردم بگویند، و لو مردم خوششان نیاید»(19).در اینکه شهادت امام حسین علیه السلام اسلام را تجدید حیات نمود شکی نیست(20). سؤالی که مطرح است این است که چه رابطه ای است میان شهادت امام حسین علیه السلام و زنده شدن اصول و فروع دین؟ استاد مطهری پاسخ می دهد:
«چون نهضت او یک حماسه بزرگ الهی و اسلامی بود، حیات تازه ای در عالم اسلام دمید. پس از شهادت ایشان رونقی در اسلام پیدا شد. امام حسین با حرکت بزرگ خود، روح مسلمانان را زنده کرد. ترس را ریخت و احساس بردگی و اسارتی را که اواخر زمان عثمان و تمام دوره معاویه بر روح جامعه حکمفرما بود، تضعیف کرد. به عبارت دیگر به جامعه اسلامی شخصیت داد. احساس شخصیت مسئله بسیار مهمی است که سرمایه ای بالاتر از آن برای اجتماع وجود ندارد. آنچه پیغمبر اسلام به مردم عرب داد و آنان را از حضیض پستی به اوج عزت رساند، ایمانی بود که به آن مردم شخصیت داد. امویین کاری کردند که شخصیت اسلامی را از میان مسلمین میراندند و امام حسین علیه السلام آن شخصیت را احیا کرد.
شخصیت دادن به یک ملت به این است که به آنها عشق و ایده آل داده شود، یا گرد و غبار از روی آن عشقها پاک کند. بعد از بیست، سی سال که تعالیم اسلام فراموش شده بود، امام حسین علیه السلام فرمود: «و علی الاسلام السَّلام اِذْ قد بُلیت الأمّة براعِ مثل یزید»(21). «انّی لم اخرج اَشِرا و لا بَطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انّما خرجت لطلب الاصلاح فی امّة جدی»(22).
او حسّ استغناء و بی نیازی به مردم داد، درس غیرت، بردباری و تحمل شداید و سختیها را به مردم داد. پس اینکه می گویند حسین بن علی چه کرد که دین اسلام زنده شد، جوابش همین است که روح تازه ای دمید، خونها را به جوش آورد، ترس مردم را ریخت و همان مردم ترسو، تبدیل به یک عده مردم دلاور شدند»(23).مکتب مقدس اسلام جامع و دارای ابعاد درهم تنیده فردی، اجتماعی، اخلاقی، سیاسی و فرهنگی است. رفتار امامان معصوم تجلی ابعاد مختلف مکتب است.
اوج این تجلی پس از دوره کوتاه صدر اسلام در حادثه کربلا وجود دارد. از این رو برداشتهای ما از این حادثه باید متناسب با جامعیت و فراگیری آن باشد. به گفته استاد مطهری: «حادثه کربلا تجسّم فکر و ایده چند جانبه و چند بعدی اسلامی است. آنچه در جریان و عمل این حادثه تحقق پیدا کرده، اسلام است و همه برداشتهای صحیح از حادثه عاشورا به بخشی از آن اشاره کرده اند. صحیح اند ولی ناقص، کامل نیست؛ مثل برداشت دعبل خزاعی، کمیت اسدی، محتشم کاشانی، عمان سامانی و اقبال لاهوری. برداشت دعبل خزاعی از نهضت ابا عبداللّه ، به تناسب زمان فقط جنبه های پرخاشگری آن است. برداشت محتشم کاشانی، جنبه های تأثرآمیز و رقت آور، برداشت عمان سامانی یا صفی علیشاه عرفانی، عشق الهی و پاکبازی در راه حق. و دیگری از جنبه حماسی، اخلاقی، پند و اندرز و... و همه درست گفته اند، ولی برداشت هر یک از یک جنبه این نهضت است نه تمام آن.
اگر بخواهیم به جامعیت اسلام نگاه کنیم باید به نهضت حسینی نگاه کنیم. می بینیم امام حسین کلیات اسلام را عملاً در کربلا به مرحله عمل آورده و مجسم کرده است، ولی تجسّم زنده، حقیقی و واقعی، نه تجسم بی روح؛ چون اسلام مجسّم است. ائمه اطهار این همه به زنده نگهداشتن و احیای این حادثه توصیه کرده اند. در این حادثه مرد، زن، پیر و جوان، کودک، سیاه و سفید، عرب و عجم نقش دارند. و دارای جنبه های عرفانی و توحیدی، پاکباختگی در راه خداست. از یک سو امام علیه السلام مرد پرخاشگری است که در مقابل دستگاه جبار قیام کرده و می فرماید: «واللّه لا اُعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرُّ فرار العبید»(24). «هیهات منّا الذلّة»... از سوی دیگر امام را در کرسی یک خیرخواه، واعظ و اندرزگو می بینیم که حتی از سرنوشت شوم دشمنان خودش ناراحت است که اینها چرا باید به جهنم بروند. او نمونه جدش بود که: «لَقَدْ جائکم رسولٌ مِنْ انفسکم عزیز علیه ما عنتّم حریصٌ علیکم بالمؤمنین رؤفٌ رحیمٌ»(25). در این مقام، امام حسین علیه السلام یکپارچه محبت و دوستی است که حتی دشمن خود را هم واقعا دوست دارد که نجات پیدا کند. از جنبه اخلاقی نیز حادثه عاشورا سرآمد است. ارزشهای اخلاقی مانند ایثار، وفا و مروت، مساوات اسلامی، برابری و برادری در آن موج می زند»(26).
در باره عامل اصلی قیام عاشورا تحقیقات فراوانی صورت گرفته و هر کس بر اساس نگرش خود به ذکر عواملی پرداخته است؛ مانند اینکه قصد و هدف اصلی آن حضرت تشکیل حکومت اسلامی بود، یا اینکه دستور خصوصی داشت و دیگران را نشاید که درباره آن کاوش کنند. اگر به سخنان خود امام حسین علیه السلام مراجعه کنیم پاسخ روشنی می یابیم. در کلمات آن حضرت عواملی چون اصلاح امت پیامبر اسلام، امر به معروف و نهی از منکر و در واقع پرداختن به مسائل بنیادین فراوان به چشم می خورد. از لابه لای تاریخ بر می آید که عوامل دیگری مثل بیعت خواهی یزید و اعلام وفاداری کوفیان نیز در کار بوده اند. اما به هنگام بررسی و تحلیل واقعه عاشورا، باید میان این عوامل از نظر تأثیر و اهمیت فرق نهاد. استاد شهید مطهری، پس از ذکر عوامل مؤثر در حادثه کربلا جایگاه و اهمیت هر یک را بیان می دارد:
در نهضت حسینی عوامل متعددی دخالت داشته و همین امر سبب شده که از نظر تفسیری و پی بردن به ماهیت آن بسیار پیچیده باشد. عوامل مؤثر در نهضت حسینی را می توان این چند عامل دانست:
الف بیعت خواستن یزید از امام حسین علیه السلام و امتناع ایشان از بیعت.
بیعت با یزید که مظهر هر فسادی بود دو مفسده داشت:
1 تثبیت خلافت موروثی در خاندان اموی؛ یعنی خلافت فرد مطرح نبود، بلکه خلافت موروثی مطرح بود؛ زیرا معاویه بر این بود که یزید خلیفه شود.
2 شخصیت خاص یزید که آن زمان را از هر زمان دیگر متمایز می کرد. و آن اینکه او نه تنها فاجر و فاسق بود، بلکه برخلاف خلفای اموی شئون و مصالح اسلامی را در ظاهر هم رعایت نمی کرد؛ مثلاً علنا شراب می خورد و... که امام حسین علیه السلام می فرماید در صورت بیعت: «و علی الاسلام السّلام اذ قد بلیت الامة براعٍ مثل یزید»(27). بیعت نکردن یعنی در مقابل این حکومت تعهدی ندارم و بیعت نکردن امام خطری برای حکومت بود. وظیفه امام در اینجا بیعت نکردن است و تسلیم تهدید نشدن، و لو کشته شود، ولی نه بگوید. یزید در نامه خصوصی می نویسد: «خذا الحسین بالبیعة اَخْذا شدیدا»(28)، ولی امام حسین علیه السلام می فرماید: «لا واللّه لا اعطیکم بیدی اعطاء الذلیل و لا افرّ فرار العبید»(29).
این، عامل اصلی نبوده و حداکثر تأثیر آن این بوده که امام را از مکه بیرون بکشاند و ایشان به طرف کوفه بیایند؛ زیرا نامه های مردم کوفه به مدینه نیامد، بلکه در مکه به دست حضرت رسید و امام نهضتش را از مدینه شروع کرده بود؛ یعنی وقتی نامه ها به ایشان رسید که امام تصمیم خود را بر امتناع از بیعت گرفته بود و همین تصمیم، خطری بزرگ برای او به وجود آورده بود. بنابراین دعوت مردم کوفه عامل اصلی در این نهضت نبود، بلکه عامل فرعی بود.
این نَصّ فرمایش خود امام علیه السلام است که هنگام خروج از مدینه به محمد بن حنفیه این وصیتنامه را نوشتند:
«هذا ما اوصی به الحسین بن علی اخاه محمدا المعروف بابن الحنفیة،.. انّی لم اخرج اشرا و لا بطرا و لا مفسدا و لا ظالما، انّما خرجت لطلب الاصلاح فی اُمّة جدی، ارید ان آمُرَ بالمعروف و اَنهی عن المنکر و اسیر بسیرة جدّی و ابی علیّ بن ابی طالب علیه السلام »(30).
در اینجا دیگر مسئله بیعت و دعوت اهل کوفه وجود ندارد؛ یعنی اگر از من بیعت هم نخواهند، ساکت نخواهم نشست. بنابراین، این عامل را امام حسین علیه السلام یک اصل مستقل و یک عامل اساسی ذکر کرده است.در میان عوامل مزبور، دعوت مردم کوفه، ارزش بسیار ساده و عادی دارد. احتمال موفقیت آن حدود پنجاه درصد و یا کمتر است، که اگر شمار لشکر دشمن بیشتر باشد احتمال موفقیت کمتر خواهد بود.
و اما بیعت، ارزش آن نسبت به دعوت بیشتر است، چون نصرت و یاری مردم در کار نبود و ایشان از پذیرش بیعت امتناع فرمود. از این نظر که امام در چنین حالتی به تنهایی و بشخصه در مقابل تقاضای نامشروع یک قدرت بسیار جبار ایستاده است، بدون انصار و اعوان، و مقاومت هم صددرصد خطرناک است، دارای ارزش است.
اما امر به معروف و نهی از منکر، ارزش بسیار بالایی دارد؛ زیرا نه متکی به دعوت است و نه تقاضای بیعت.
اگر فقط عامل اول مؤثر بود، چنانچه امام را دعوت نمی کردند امام قیام نمی کرد. اگر عامل دوم فقط مؤثر بود، چنانچه حکومت بیعت نمی خواست، امام قیام نمی کرد، اما به موجب عامل سوم، امام حسین علیه السلام یک فرد معترض، منتقد، مثبت، انقلابی و قیام کننده است.
از آنجا که این عامل ارزش نهضت امام حسین علیه السلام را بسیار بالا می برد، باید این اصل مهم را بشناسیم که چگونه این اصل آن قدر اهمیت دارد که شخصیتی مثل امام حسین علیه السلام را وادار می کند تا جانش را فدا کند. حسین بن علی علیهماالسلام در راه امر به معروف و نهی از منکر، یعنی در راه اساسی ترین اصلی که ضامن بقای اجتماع اسلامی است، کشته شد؛ اصلی که اگر نباشد جامعه متلاشی شده، از میان می رود. آیات قرآن در این زمینه زیاد است و از جوامع گذشته که یاد می کند، می گوید اینها متلاشی و هلاک شدند؛ زیرا در آنها نیروی اصلاح و امر به معروف و نهی از منکر نبود. اما برخی از شرایط آن:
یکی این است که آمر به معروف و ناهی از منکر (یعنی مصلح جامعه بشری) اول باید خود صالح باشد تا بتواند اصلاح کند: «التائبون العابدون الحامدون السائحون الراکعونَ الساجدون الآمرون بالمعروف و الناهونَ عن المنکر» (توبه / 112).
آمر به معروف و ناهی از منکر یعنی مصلح. مگر ناصالح می تواند مصلح باشد؟ آنان که اول خود را اصلاح کرده و تربیت و تأدیب نموده اند می توانند مصلح باشند. علی علیه السلام می فرمایند:
«مَنْ نصب نفسه للنّاس اِماما فَعَلیه اَنْ یَبْدأَ بتعلیم نَفْسِه قَبْلَ تعلیم غیره وَ مُعَلِّم نَفْسِهِ و مؤدّبها اَحقُّ بالاجلال مِنْ مُعَلّم الناسِ و مؤدّبهم»(31).
اگر آمرین به معروف و ناهین از منکر خود آلوده باشند، به جایی نخواهند رسید.علی علیه السلام می فرماید:
«لَعَن اللّه ُ الآمرین بالمعروف التارکین له و الناهین عن المنکر العاملین به»(32).
دوم رشد، آگاهی و بصیرت است. باید معروف و منکر را بشناسیم، چگونگی امر و نهی را بدانیم. ائمه فرموده اند بهتر است جاهل، امر به معروف و نهی از منکر نکند؛ زیرا: «... ما یفسده اکثر ممّا یصلحه»(33). وظیفه جاهل ابتدا تحقیق و کاوش کردن است تا روشن بین بشوند و لذا یکی از ارزشهای نهضت حسینی روشن بینی است.الف هجر و اعراض، به شرطی که اثر مثبت داشته باشد.
ب زبانی. پند، نصیحت و ارشاد، چون گاه به خاطر جهل و نادانی و تبلیغات نادرست مرتکب منکری می شود و نیاز به راهنما و مربی برای آگاه سازی دارد.
ج مرحله عمل. البته عمل ها هم مختلف است. علی علیه السلام در مورد پیامبر می فرمایند: «طبیبٌ دَوّارٌ بطبّه قد احکم مراهمه و احمی مواسمه»(34).
او طبیب بود. نهی از منکر هم شبیه به طبابت است؛ هم مرهم می نهند و هم جراحی می کنند. عمل پیامبر اول لطف و مهربانی بود، و اگر مهربانی سودی نداشت جراحی می کرد. همان گونه که امر به معروف و نهی از منکر ارزش نهضت امام حسین علیه السلام را بالا برد، نهضت امام حسین علیه السلام هم ارزش امر به معروف و نهی از منکر را در جهان اسلام بالا برد. امام حسین علیه السلام ثابت کرد که به خاطر امر به معروف و نهی از منکر می توان جان و مال و عزیزان را داد. امر به معروف و نهی از منکر مشروط به عدم مفسده است نه ضرر شخصی و امام حسین علیه السلام به این اصل عمل کرد. فرمایشات آن حضرت در این باره بسیار واضح و روشن است(35). هنگامی که اوضاع صددرصد مأیوس کننده است، در مرز عراق در مقابل لشکر حرّ می فرماید:«ایّها الناس من رأی سلطانا جائرا مستحلاً لحرام اللّه ناکثا لعهد اللّه مستأثرا لفی ء اللّه ، متعدّیا لحدود اللّه فلم یُغیّر علیه بقولٍ و لا فعلٍ، کان حقّا علی اللّه ان یدخله مدخله. الا و اِنّ هولاء القوم قد احلّوا حرام اللّه و حرّموا حلاله و استأثروا فیءاللّه ».
بنابراین هر کس در این شرایط ساکت بماند مانند آنهاست، آن گاه ایشان فرمان الهی را بر خود تطبیق داده و می فرماید: «و انا احقّ من غیره»(36).
در نهضت حسینی عملاً امر به معروف و نهی از منکر صورت گرفته است. وجود مقدس امام حسین علیه السلام در این نهضت عملاً یک آمر به معروف و ناهی از منکر بود و از او بیشتر بعد از شهادتش، اهل بیت بزرگوار آن حضرت بعد از عاشورا به عنوان یک گروه امر به معروف و نهی از منکر شروع به فعالیت کرده و آنها دنبال هدف حسین علیه السلام بودند»(37).از آنچه گذشت، تا اندازه ای ماهیت قیام مقدس حسینی روشن شد. معمولاً افراد در زمان خود شناخته نمی شوند، بلکه پس از درگذشت آنان، ارزش ایشان آشکار می گردد؛ چنان که امام علی علیه السلام می فرماید: «غدا تعرفوننی و یکشف لکم سرائری»(38).
حوادث و وقایع نیز مانند افراد پس از سپری شدن دوره ای شناخته می شوند. چه بسا حادثه ای در زمان خودش کوچک تلقی شود، ولی پس از آن بهتر شناخته شود؛ مثل حادثه عاشورا که پس از قرنها ابعاد و جوانب گوناگون آن بهتر شناخته شد.امام حسین علیه السلام در پی زنده کردن روش رسول اللّه در شیوه رهبری است؛ یعنی در حادثه عاشورا علاوه بر امر به معروف و نهی از منکر، زنده کردن سیره رسول اللّه را هم می بینیم و آن رهبری جامعه و تعیین رهبری جامعه است. از این رو به هنگام بررسی و تحلیل ماهیت قیام حسینی علیه السلام باید به میزان تأثیر عوامل دخیل در آن توجه کرد. مهم ترین عامل، امر به معروف و نهی از منکر و احیای سیره پیامبر است. عوامل دیگر هر چند دخیل بوده اند، ولی این اندازه اهمیت نداشته اند؛ مانند دعوت مردم کوفه. وظیفه امام در مقابل بیعت، سر باز زدن است، در مقابل دعوت، رفتن است و در مقابل امر به معروف و نهی از منکر، یک مهاجم است.
مرحوم استاد شهید مطهری در جلد نخست کتاب حماسه حسینی مطالب زیادی را به مناسبت بحث از سیره و حماسه و قیام امام حسین علیه السلام مطرح نموده است؛ از جمله عنصر تبلیغ در نهضت حسینی(39). در این بخش، موضوعات زیر مورد بررسی قرار گرفته اند:
تبلیغ در اسلام، مفهوم تبلیغ، شرایط موفقیت یک پیام (مانند عقلانی بودن آن، قدرت و نیرومندی محتوای آن، انطباق با احساسات بشر)، وسائل و ابزار پیام رسانی. چهار عاملی که در موفقیت یا شکست یک پیام مؤثرند: 1 ماهیت پیام (حقانیت و غنی بودن محتوای آن)، 2 شخصیت خاص پیام رسان، 3 ابزار پیام رسانی، 4 کیفیت و متد و اسلوب رساندن پیام. روشهای تبلیغی نهضت حسینی، نقش اهل بیت سیدالشهدا در تبلیغ نهضت حسینی، شرایط مبلغ و تأثیر تبلیغی اهل بیت امام حسین علیه السلام در مدت اسارتشان.در جلد دوم کتاب نیز استاد مسئله امر به معروف و نهی از منکر را در نهضت حسینی مورد بررسی قرار داده، در همین ارتباط چندین مسئله را به بحث گذاشته اند؛ از جمله: ارزش امر به معروف و نهی از منکر از نظر علمای اسلام(40)، کارنامه ما در امر به معروف و نهی از منکر و گلایه از اینکه کار درخشانی در باره این وظیفه مهم انجام نداده ایم(41). و مبحث شعارهای عاشورا(42)، که در این بحث به دو موضوع پرداخته شده: یکی شعارهایی که امام حسین علیه السلام و اهل بیت و اصحاب ایشان در روز عاشورا ابراز کردند و دیگر شعار بودن عاشورا برای مردم شیعه. در ضمن این بحث از شعارهایی که برخی ابراز کرده و در واقع با روح حماسه حسینی ارتباطی ندارد، انتقاد نموده و گفته اند شعارهای ما در مجالس، در تکیه ها و در دسته ها باید مُحیی باشد نه مخدّر، باید زنده کننده باشد نه بی حس کننده. اگر بی حس کننده باشد نه تنها اجر و پاداشی نخواهیم داشت، بلکه ما را از حسین علیه السلام دور می کند.
جلد سوم حماسه حسینی حاوی مطالبی است که استاد شهید به مرور ایام نگاشته اند و هدف از این نگارش یادداشت مطالب مهم جهت مراجعه بعدی یا آمادگی برای سخنرانی بوده است. از این رو کتاب به ده بخش تقسیم شده است:
بخش اول: ریشه های تاریخی حادثه کربلا. نوشته های استاد در این بخش متفاوت می باشد، بعضی کوتاه و در چند سطر و بخشی دیگر طولانی در حد یک مقاله است. بخش دوم یادداشتهایی است در باره ماهیت قیام حسینی و عوامل مؤثر در آن، مانند بیعت، دعوت مردم کوفه و امر به معروف و نهی از منکر. تفصیل این یادداشتها در جلد دوم به صورت سخنرانی آمده است. بخش سوم: امام حسین علیه السلام و عیسی مسیح علیه السلام . بخش چهارم یادداشتهایی در باره عنصر امر به معروف و نهی از منکر که در جلد دوم به تفصیل در باره آن بحث شده است. بخش پنجم یادداشتهایی در باره تحریفات در واقعه تاریخی عاشورا (مانند تحریف لفظی، معنوی، عوامل تحریف، تقصیر عوام و وظیفه آنها و وظیفه علما). بخش ششم نقد استاد بر کتاب «حسین وارث آدم» نوشته دکتر علی شریعتی است. استاد نوشته اند: آنچه در این جزوه (حسین وارث آدم) به چشم نمی خورد شخصیت امام حسین علیه السلام و آثار نهضت اوست. مبنای جزوه بر این است که در جامعه طبقاتی همه تلاشها بی حاصل است. انقلابیون تاریخ، وارث آدم یعنی انسان اشتراکی می باشند و قیامشان برای حق بوده و حق یعنی عدالت، برابری و اشتراکیت. امام حسینِ این جزوه همان امام حسینِ مظلوم و محکوم روضه خوانهاست که هیچ نقشی در تاریخ ندارد. بخش هفتم یادداشت حماسه حسینی، بیان مفهوم حماسه و این است که بهترین تعبیر برای قیام عاشورا لفظ حماسه است. بخش هشتم یادداشت عنصر تبلیغ در نهضت حسینی. بخش نهم یادداشتهای پراکنده. بخش دهم حواشی مختصر استاد بر کتاب شهید جاوید. استاد نقدی مستقل بر این کتاب ندارند، بلکه بر چاپ نخست آن حواشی کوتاهی نگاشته اند. گویا استاد تنها تا صفحه 215 آن کتاب را نقد نموده اند؛ اما لابه لای جلد دوم و سوم، با اشاره یا با تصریح به نقد محتوای کتاب شهید جاوید پرداخته اند.
ظهر روز دهم | ![]() |
![]() |
![]() |
نام كتاب:منظومه ظهر روز دهم
سروده: قيصر امين پور
ناشر: انتشارات سروش
كتاب«منظومه ظهر روز دهم» را مرحوم قيصر امين پور سروده است. اين اثر درباره يكي از كودكان عاشورا است. گفته ميشود در كربلا حدود نه يا ده كودك شهيد شدند. نام اين كودكان به درستي معلوم نيست. گفتهاند كه گويا نام يكي از آن ها«عمرو» پسر «مسلم بن عوسجه» يا «حرث بن جناده» بوده است. آن چه اين ماجرا را زيباتر و شگفت انگيزتر مينمايد اين است كه گويي خود نيز گم نامي را دوست تر داشته است. زيرا بر خلاف معمول عرب كه مبارزان در هنگام ورود به ميدان خود را با اصل و نسب، ايل و تبار در رجزهايشان معرفي ميكنند او به جاي اين كه به نام و نشان، قوم و قبيلهاش بنازد با افتخار فرياد ميزند:
«اميري حسينٌ و نعم الامير، يعني؛ من آنم كه امير و مولايم حسين (ع) است و چه نيك مولايي است او»
او خود را ذرّهاي ميداند كه ميخواهد در خورشيد عاشورا محو شود.
بخشهايي از اين كتاب را ميخوانيم:
شور محشر بود
نوبت يك يار ديگر بود
باز ميدان از خودش پرسيد؛
«نوبت جولان اسب كيست؟!.».
دشت، ساكت بود
از ميان آسمان خيمههاي دوست
ناگهان رعد گران برخاست
اين صداي اوست!.
اين صداي آشناي اوست
اين صدا از ماست!.
اين صداي زاده زهراست.
«هست آيا ياوري ما را؟!.».
كودكي از خيمه بيرون جست
كودكي شورِ خدا در سر
با صدايي گرم و روشن
گفت:
«اينك من،
ياوري ديگر»
...
آسمان، مات و زمين، حيران
چشمها از يك دگر پرسان
«كودك و ميدان؟!.».
كار كودك خنده و بازي ست!.
در دل اين كودك امّا شوق جانبازي است!.
پيچ پچي در آسمان پيچيد:
كيست آن مادر، كه فرزندي چنين دارد؟!.
و صداي آشنا پرسيد:
«آي كودك، مادرت آيا خبر دارد؟!».
كودك ما گرم پاسخ داد:
مادرم با دست هاي خود
بر كمر، شمشير پيكار مرا بسته است!».
كودكي تنها به سوي دشمنان ميراند
مي خروشيد و رَجَز ميخواند
دسته شمشير را در دست ميچرخاند
در دل گرد و غبار
در دل گرد و غبار دشت ميچرخيد
...
كودك ما، با دل صد مرد
تيغ را ناگه فرود آورد!.
و سواران را ز روي زين
بر زمين انداخت
لرزه در قلبهاي آهنين انداخت...
من نميدانم چه شد ديگر
بس كه ميدان خاك بر سر زد
بعد از آن چيزي نميديدم
در ميان گرد و خاك دشت
مرغي از ميدان به سوي آسمان پر زد
پردهي هفت آسمان افتاد
دشت، پر خون شد
عرش، گلگون شد
«مردان و رجزهایشان»، کتابی است شامل رجزهای بعضی از شهیدان کربلا در روز عاشورا که توسط سید مهدی شجاعی جمع آوری و ترجمه شده است. علاوه بر متن و ترجمه رجزها، توضیحات و شرح حال مختصری هم درباره صاحبان رجزها آمده است.
شجاعی در این اثر اولا همه تاریخ را در مورد شخصیت شگفت و شیفته حبیب مورد استفاده روایتش قرار میدهد و ثانیا در مسیر دو محور را جدی پیگیری میکند: اول چگونگی ادب و برخورد با امام را و دوم گوشههایی از تصاویر کربلا، بیشتر آنجا که حبیب حاضر است و میبیند...
در مقدمه کتاب که توسط سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا) نوشته شده، بحث رجز از دو منظر لغوی و اصطلاحی به صورت علمی تشریح شده و آمده است:
«معمولاً رجز خواندن در میدان جنگ، ویژهٔ خاصّان و بلند رتبگان اجتماع بود و عوام نوعاً از رجزخوانی بینصیب بودند. از افتخارات سپاه امام حسین در کربلا همین بود که از خواص و عوام، هر دو درمیدان رزم عاشورا رجزهایی روایت شده است. این از آن روست که همهٔ آنچه در خواصّ یاران حضرت مایهٔ افتخار شمرده میشد، وابستهٔ ارزشهای معنوی و شرافت روح ایشان بود و همهٔ تقوامداران ولایت شعار، خواه به اصطلاح از خواص باشند و خواه از عوام، در این بهره مشترکند... اما تاریخ عاشورا روایت نکرده است که امویان یزیدی در ذکر اهداف خود به رجزی توسّل جسته باشند».
سید مهدی شجاعی در مردان و رجزهایشان، مختصر زندگی و رجزهای آفتابهایی چون قمر بنی هاشم، عباس بن علی (ع) و سه برادرش عبدالله و عثمان و جعفر؛ عون و مجمد فرزندان عبدالله جعفر طیار و حضرت زینب؛ عبدالله و عبدالرحمن غفاری؛ عمر بن خالد صیداوی، عبدالله بن مسلم بن عقیل؛ بریر؛ ابن و هب؛ سوید بن عمرو؛ حبیب بن مظاهر؛ حر بن یزید ریاحی؛ قاسم بن الحسن و... را به تصویر کشیده است.
نویسنده: سید مهدی شجاعی
کتاب، حکایت کشور خیالی غربستان است. پادشاه غربستان به نام «ممول» 25 پسر دارد. ممول وصیت می کند تا بعد از مرگش پادشاه بعدی با یک انتخابات مردمی از بین پسرانش انتخاب شود.
پس از مرگ پادشاه، مردم پسر اول را به پادشاهی «انتخاب» می کنند و همینطور حکومت بین بیست و چهار پسر دست به دست می شد.
داستان کتاب دوره حکومت آخرین پسر یعنی دموقراضه را (که به دلیل زشتی و کوتاه قدی و نقائص جسمانی به این نام خوانده می شد) روایت می کند.
بخشی از کتاب:
متن زیر سخنرانی دموقُراضه خطاب به مدیران حکومتی است که در آن میکوشد اصول حکومتداری را به آنان بیاموزد.
۱- مردم همه گوسفندند و ما چوپان:
حواستان باشد! بزرگترین اشتباه در حکومت، بها دادن به مردم، یا ارزش قائل شدن برای مردم است. شما مطمئن باشید که اگر برای مردم، ارزشی بیش از گوسفند قائل شوید، نمیتوانید بر آنها حکومت کنید.
بهای مردم را شما معین میکنید، نه خودشان. اگر شما بر مردم قیمت نگذارید، آنها قیمتی بر خودشان میگذارند که هیچجور نمیتوانید بخرید. و تازه این گوسفند که من گفتم بالاترین قیمت است: قیمت آدمهای اندیشمند چاق و چله. قیمت بقیهی مردم، حداکثر در حد پشگل گوسفند است و نه بیشتر.
نتیجه این که: مردم را هر جور بار بیاورید، بار میآیند. اگر به آنها احترام بگذارید، فکر میکنند که شما موظفاید به آنها احترام بگذارید. اگر به آنها توضیح دهید، گمان میکنند که شما موظف به توضیح دادناید.
۲- هیچوقت شنیدهاید که غذای گوسفند را به او اهداء یا تقدیم کنند؟ غذا یا علوفه گوسفند را جلویش میریزند. رفتار با مردم هم باید درست مثل رفتار با گوسفند باشد. طبیعیترین و مسلمترین حق مردم را باید با تحقیر و توهین به آنها داد؛ وگرنه طلبکار میشوند. اگر به مردم عزت بگذارید یا احترام کنید، مردم فکر میکنند که شما موظف به عزت گذاشتناید و دنبال باقی مطالبات خود میگردند.
۳- طوری برنامهریزی کنید که مردم از صبح تا شب بدوند و آخر شب هم نرسند. مردم اگر مایحتاج خود را آسان به دست بیاورند، اگر وقت اضافه داشته باشند، عصیان میکنند، بداخلاقی میکنند و به فکر اعتراض و انقلاب و این حرفها میافتند.
یک تشکیلاتی را تأسیس کنید که کارش چرخاندن مردم باشد، یا چرخاندن لقمه دور سر مردم. کارش چیدن موانع مختلف، پیش پای مردم باشد. فرض کنید که آب دریا فاصلهاش یا مردم به اندازه دراز کردن یک دست است. جای دریا را نمیتوان عوض کرد، اما راه مردم را که میشود دور کرد. هزار جور قانون میشود وضع کرد که مردم دور کرهٔ زمین بچرخند و دست آخر به همان نقطهای برسند که قبلاً بودهاند. و از شما به خاطر رسیدن به همان نقطه، تشکر هم بکنند.
۴- مردم را به دو دسته تقسیم کنید و به یک دسته حقوق و مواجب بدهید که مراقب آن دستهی دیگر باشند. دسته اول، به طمع مواجب یا از ترس قطع شدن مواجب، مرید شما میشوند و دستهی دوم، از ترس دستهی اول، مطیع و مِنقاد شما. به این ترتیب، مملکت، خود به خود اداره میشود، بیآنکه شما زحمتی بکشید یا دغدغهای داشته باشید.
۵- مردم به دو دستهی خیلی نامساوی تقسیم میشوند: عوام و خواص. نسبت این دو با هم، نسبت ۹۹ به ۱ است. یعنی از هر ۱۰۰ نفر، ۹۹ نفر عواماند – عین خودمان – و یک نفر خواص است. و هیچ آدم عاقلی، ۹۹ را نمیگذارد، یک را بردارد. پس خواص را در شمار هیچیک از اعضای بدن خود به حساب نیاورید و در صورت لزوم، فقط به جلب رضایت عوام فکر کنید. چرا که:
اولاً: جلب رضایت عوام، بسیار آسانتر از خواص است.
ثانیاً: رضایت عوام را فلهای میشود جلب کرد ولی خواص را یکی یکی؛ آن هم اگر بشود.
ثالثاً: عقل عوام به چشمشان است ولی عقل خواص، هر کدام، یک جایشان است که با زحمت هم نمیتوان جایش را پیدا کرد.
و از همه مهمتر، در انتخابات و رأیگیری، رأی خواص و عوام یکاندازه است. رأی آدم خاص که بیشتر یا بزرگتر از آدم عوام نیست. پس آدم باید مغز خر خورده باشد که خواص را با همهی مشکلاتشان جدی بگیرد.
خلاصه این که: این عواماند که سرنوشت و تقدیر خواص را رقم میزنند. پس خود خواص را نباید جدی گرفت، ولی خطر خواص را چرا. خیلی باید مراقب بود. این خواص، موجودات پلید و ناشناختهای هستند که اگر ازشان غافل شوید، کار دستتان میدهند.
عوام، هزارتایش کم است و خواص یکدانهاش زیاد. اگر توانستید سرشان را زیر آب بکنید، بکنید وگرنه لااقل مراقب باشید که یکیشان دوتا نشود.
۶- هر کاری را که از انجامش عاجزید، با صدای بلند اعلام کنید که میتوانید. هر چقدر کار، بزرگتر باشد و شما در انجام آن ناتوانتر، باید توانستنتان را قاطعتر و محکمتر و بلندتر اعلام کنید تا مردم به توانمندی شما ایمان بیاورند. انجام شدن یا نشدن آن کار مهم نیست؛ همان رعد و برق اولیه برای مردم مهم است. بعد از آن برای انجام نشدنش هزار دلیل میشود جفت و جور کرد.
۷- برای هر نقص و کاستی و کمبودتان، معجونی از دلیل و حکمت و فلسفه درست کنید و به مردم بخورانید. مردم، استعداد غریبی دارند برای خر شدن. اگر نان ندارید که شکم مردم را سیر کنید، برایشان در فضیلت گرسنگی، داد سخن دهید. اگر از عهدهی تأمین امنیت مردم برنیامدید، به آنها تفهیم کنید که هزار و یک محصول و ثمره است که فقط از وجود ناامنی به دست میآید. یکی از آنها، تقویت توان مقاومت است. یکی از آنها ظهور استعدادهای نهفته است و...
۸- برای این که مردم، کمتر در امور مملکت دخالت کنند و وقت شما را بگیرند، سعی کنید که آنها را به خوابیدن بیشتر ترغیب کنید. نغزترین کلام در این مورد را هم باز از خود من شنیدهاید: هر که بیشتر میخوابد، توان بیشتری ذخیره میکند.
۹- این اصل را هیچوقت فراموش نکنید: بزرگترین دشمن ما علم و دانش است. و تنها راه مبارزه با این دشمن، تحقیر کردن آن است. تا میتوانید از افراد بیسواد، تجلیل کنید. آنها را در صدر بنشانید. مناصب مهم و بزرگ را به آنها بسپارید. و به همگان نشان دهید که؛ علم و دانش، جز بدبختی و دردسر و بیکاری و گوشهگیری، خاصیت دیگری ندارد. اما حواستان باشد که چنین اتفاقی یکشبه نمیافتد. تغییر دیدگاه مردمی که یکعمر علم و دانش را اسباب افتخار و عزت میدانستهاند، کار آسانی نیست. در عمل! باید در عمل، کاری کنید که مردم، مطمئن شوند که نتیجهی آموختن علم و دانش، فقر و خفت و بیکاری است و نتیجهی بیسوادی، ثروت و عزت و افتخار و قدرت.
۱۰- حتماً متوجه این واقعیت شدهاید که افراد قدبلند به دیگران یعنی کوتاهتران با دیده تحقیر نگاه میکنند. یعنی قدبلندی اصولاً اسباب تفاخر و تکبر است. مضاف به این که افراد قدبلند هرگز از افراد کوتاهقد فرمان نمیبرند. نتیجه این که: رمز بقای مدیریت، انتخاب و انتصاب زیردستانی است که قدشان از شما کوتاهتر باشد. اگر زمانی مجبور شدید به استفاده از فرد قدبلند، حتماً یکی از این دو کار را با او انجام دهید:
یک: آنقدر بر سرش بکوبید تا قد او هم به اندازهی شما و بلکه کوتاهتر شود.
دو: قبل از شروع همکاری، قسمت اضافه قدش را ببرید تا به اندازهی مطلوبتان برسد. از بالا یا پایین یا وسط فرقی نمیکند. مهم این است که وسیله تفاخر یا تکبر او را ببرید یا از بین ببرید.
۱۱- مردم در صورتی به شما احترام میگذارند یا از شما فرمان میبرند که محتاجتان باشند. این اخلاق و روحیه عموم مردم در همه جای دنیاست. تا وقتی برای شما حرمت و عزت قائل میشوند که گرسنه باشند و نانشان دست شما باشد. حکومت اگر مردم را گرسنه و دستبهدهن نگه ندارد، یا پاچهاش را میگیرند یا تحویلش نمیگیرند.
۱۲- این اصل بسیار مهم را هیچگاه فراموش نکنید که مردم، مشخصاً همهی مردم، دزد و دروغگو و پشتهماندازند، مگر آن که خلافش ثابت شود. در حالی که انسانهای ابله، تصورشان غیر از این است و فکر میکنند که اصل بر برائت است، مگر آن که خلافش ثابت شود.
۱۳- این جمله را همیشه سرلوحهی همهی بوقها و شعارها و سخنرانیهایتان قرار دهید که: «وقت کم است و ما تا میتوانیم باید خدمت کنیم.» و خودتان هر لحظه به خاطر داشته باشد که: «فقط دو سال فرصت داریم تا بارمان را برای همهی عمر ببندیم.»
۱۴- حواستان باشد که خیلیها به خاطر تفاوت موجود در بینایی ما، سعی میکنند که هر محصولی را به عنوان اثر هنری به ما قالب کنند. مراقب باشید که... فقط و فقط اثری هنری محسوب میشود، که با دست قابل لمس باشد.
۱۵- دروغ گفتن هنر است. هنری که از عهدهی هر کسی ساخته نیست. و مهمترین اصل در این هنر، داشتن جسارت است. دروغی که با شهامت و قاطعیت و اعتماد به نفس گفته میشود، از هر راستی، قابل قبولتر و باورپذیرتر است. امتحان کنید! در روز روشن که خورشید وسط آسمان است، مقابل همهی مردم بایستید و محکم و قاطع بگویید که: «الان شب تیره است و این مختصر روشنی هم محصول ستارههاست.» اگر همهی مردم حرفتان را باور نکردند، من اسمم را عوض میکنم. چرا مردم باور میکنند؟! برای این که هیچکس تصور هم نمیکند که با این قاطعیت و محکمی بشود دروغ گفت.
۱۶- شنیدهام که بعضی از مردم، گاهی با شگفتی و اعجاب اظهار میکنند که: ما این همه حرفهای مهم را از کجایمان در میآوریم؟!
گور پدر مردم! من این حرف و سؤال را گاهی از زبان شما – یعنی دوستان ابله خودم – هم شنیدهام! کسی که چنین سؤالی را میپرسد، پیداست که هنوز به ارتباط ما با عالم بالا، ایمان نیاورده است.
از جمله ویژگی داستانهای عامهپسند آن است که مسایلی را مطرح میکند که قادر به حلکردنشان باشد.
داستانهای آگاتاکریستی از جمله اینگونه داستانهاست. در ایران فهیمه رحیمی از مهمترین نویسندههای عامهپسندی است که شخصیت داستانهایش را طوری طراحی میکند که درنهایت عاقبتبخیرشده یا به یک تعبیر قادر به حل مسایلشان باشند.
رمان بامداد خمار نوشته فتانه حاجسیدجوادی نمونهای از داستانهای عامهپسند است. نگارنده به بهانه درگذشت فهیمه رحیمی به بررسی کوتاهی از رمان بامداد خمار میپردازد.
***
- «سلام از بنده، فرمایشی بود؟
- من با عصمتخانم کار دارم
- اسم شریف سرکار؟
- من... من... دختر آقای بصیرالملک هستم. به عصمت خانم بفرمایید محبوبه»
نام بصیرالملک در تمامی رمان بامداد خمار اثر فتانه حاجسیدجوادی حضوری سنگین و تعیینکننده دارد تا به آن حد که نهتنها قهرمان اصلی داستان – که محبوبه است – بلکه حتی ضدقهرمان – رحیم – نیز از دایره قدرت این نام خلاصی نمییابد.
به بیانی دیگر این «نام» تا به آن حد قدرت دارد که هویت تکتک افراد خانواده را از پیش معین میکند.
بامداد خمار، زندگی محبوبه، دختر بصیرالملک از اشراف سرشناس است که به تمامی خواستگاران و ازجمله خواستگاری پسرعموی اشرافیاش منصور، جواب رد میدهد تا با شاگرد نجاری به نام رحیم ازدواج کند. این کار با مخالفت شدید خانواده و پدرش بصیرالملک روبهرو میشود اما محبوبه کار خودش را میکند. از آن به بعد یعنی بعد از ازدواج محبوبه با رحیم، بصیرالملک ورود محبوبه را به خانه تا مادامی که همسر رحیم است ممنوع میکند.
تفاوت جایگاه اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و... میان محبوبه و رحیم بر روابط آنها سایهای سنگین میاندازد و آن را به بحران میکشاند.
این بحران بعد از آنکه محبوبه بچه دومش را سقط میکند به اوج میرسد تا آنکه سرانجام محبوبه پشیمان از تصمیمی که گرفته در حالی که برای همیشه نازا شده به سوی خانواده خود – بصیرالملک – بازمیگردد تا اینبار بهعنوان همسر دوم با پسرعمویش منصور ازدواج کند.
ماجرای عشقی مانند بامداد خمار در ادبیات زیاد وجود دارد. عشق به تعبیر ژولیا کریستوا «سرپیچی از یک ممنوعیت» است که اگر بسط یابد به تمایز منتهی میشود. تمایزی که آغاز فضایی نو در زندگی قهرمان داستان خواهد بود، فضایی که تفاوت کیفی با گذشته دارد «برای خلق و به دستآوردن یک فضای روانی یا قلمروی درونی، موجودات سخنگو باید از فرهنگ نمایش، از ساختارهای سخت نمادین و از هویتهای متجانس سرپیچی کنند.»
خروج فرد از تصلب ساختارهای نمادین باعث آن میشود که در آغاز، خود را بیگانه و غریب بیابد مانند یک غریبه که به خانهای بهکلی متفاوت از خانه خود، قدم میگذارد و ناگزیر است با زبانی متفاوت از زبان خود سخن بگوید. هنگامی که محبوبه خانه پدریاش را ترک میکند و قدم به خانه همسرش رحیم میگذارد با حس بیگانگی مواجه میشود: «من پا به حیاط گذاشتم و مات و مبهوت به درودیوارخیره شدم. تمام این خانه به اندازه حیاطخلوت خانه پدریام نیز نمیشد... بره آهویی بودم که در دشتی خشک و غریب، تنها و سرگردان مانده و در پشت سرش شکارچی و مقابلش سرزمینی مرموز و ناشناخته گسترده بود.»
سرپیچی بیسامانی و کولیوار، سرگردانی است. کولیبودن بیریشهگی است، برای خروج از کولیگری باید در جایی مستقر شد و ریشه دواند. این کار البته مستلزم مداومت و پافشاری است، محبوبه که جسورانه به همسری رحیم درمیآید میخواهد خودش باشد و تنها به احساسات خود پایبند باشد، غافل از آنکه ساختارهایی متصلب و مسن وجود دارند که او را به سادگی آزاد نمیگذارند.
تنش میان تصلب ساختار و آزادی سوژه، قدمتی دیرینه به اندازه عمر آدمی دارد، سوژه آنگاه رهایی مییابد که ساختار را در هم بشکند، آیا محبوبه چنین امکانی دارد؟ از طرفی دیگر ساختارها به دلیل قرارداشتن در موقعیتی فرادست سوژه، وارث باورها و هنجارها و ساختهای نمادینی هستند که از آن سرمایه بهعنوان سلاحی بسیار کارساز استفاده میکنند و بنابراین امکان مانور بیشتری برای خود فراهم میآورند. بصیرالملک، نماینده چنین ساختاری است و بنابراین ابتکار عمل را به دست میگیرد، او ورود محبوبه را به خانه ممنوع میکند، اما در همان حال با استفاده از امکانات اقتصادی، او را تحت اتوریته خود نگه میدارد. بصیرالملک خطاب به رحیم با تحکم میگوید: «... خوب گوشهایت را باز کن، یک خانه به اسم دخترم میکنم که در آن زندگی کنید، با یک دکان نجاری که تو توی آن کاسبی کنی، ماهبهماه دایه خانم 30تومان کمک خرجی برایش میآورد، مهریهاش باید دوهزارو500تومان باشد.»
تمایز تنها آن هنگام که توسط سوژه درونی میشود امکانات گسست از ساختار را مهیا میکند اما اتوریته بصیرالملک دمی محبوبه را تنها نمیگذارد.
هویت بصیرالملک همچون باری سنگین بر دوش محبوبه سنگینی میکند و مانع از تحرکش میشود و فیالواقع او را به انقیاد خود درمیآورد. لویی آلتوسر ساختارگرای مشهور مثالی دارد که رابطه ساختار، هویت از پیش تعیین شده و انقیاد را مطرح میکند.
تز آلتوسر مبتنی بر این مساله است که ایدئولوژی فرد را بهعنوان سوژه فرامیخواند یا خطاب میکند.
آلتوسر در مثال خود میگوید آدمی را در نظر بگیرید که فردی معمولی است و در خیابان قدم میزند، او سرگرم کار خود است و به دیگران کاری ندارد اما ناگهان یک افسر پلیس که به دنبال مجرم فراری است او را مورد خطاب قرار میدهد و با صدای بلند فرمان ایست میدهد، این فرمان یا خطاب، اگرچه معمولیترین کار هر پلیس است اما فرد عادی با شنیدن این فرمان ناگهان سر برمیگرداند و آنگاه ناخودآگاه با خطاب پلیس نام مجرم را بر خود میبیند. به نظر آلتوسر جایگاه افراد و هویتشان در جامعه همینگونه شکل میگیرد و از پیش تعیین میشود تا آنان به خیال خودآزادانه انقیاد، مجرمبودن یا همان حس خطاکاری را پذیرا شوند «فرد را بهعنوان سوژهای آزاد خطاب میکنند تا آزادانه انقیاد را بپذیرد، تا نشانهها و کنشهای انقیادش را «به دست خود» به نمایش گذارد، هیچ سوژهای وجود ندارد مگر آن به وسیله و برای انقیاد به وجود آمده باشد. همین است که سوژهها خیال میکنند «همه کار را خود انجام میدهند.
اینکه سوژهها «همه کار را خود انجام میدهند» ریشه در همان خطابی دارد که فرمان مجرمبودن یا همان فرمان ایست میدهد و سوژهها ناخودآگاه آن را میپذیرند.
نام بصیرالملک به پشتوانه جایگاه نمادینی که در سلسله روابط اجتماعی دارد پیشاپیش هویت افراد و جایگاه آنان را معین میکند، دنائت و پستی رحیم از یک طرف و تمایل بازگشت به خانه پدری در محبوبه، سرانجام او را به خانه بصیرالملک برمیگرداند. محبوبه سرانجام به نقطه آغاز خود بازمیگردد تا «کلیشه» نهتنها در انتخاب مضمون عشق بلکه در محتوای داستان و سیر آن نیز انجام بگیرد.
کلیشهای که بنابر کلیشهبودنش فاقد تحقق اتفاق مهمی است، به این سان محبوبه به خانه باز میگردد تا مطابق داستانهای عامهپسند خود مساله خود را حل کند و به نقطه آغاز خود بازگردد، تنها با بازگشت محبوبه به خانه است که هیجانات این رمان خواندنی فروکش میکند «تا وارد شدم انگار ملکه وارد شده، دایه جانم، دده خانم، حاج علی و حتی کلفت جدید که مادرم گرفته بود، همه به استقبال آمدند.
نادر شهریوری
استاد خرمشاهی درباره کتاب مغز متفکر جهان شیعه گفت: این کتاب، کمتر علمی و تاریخی است و ارزش تحقیقی ندارد. وی هیچ کدام از کتاب های مرحوم منصوری را دارای ارزش استناد و تحقیق نمی داند چرا که به گفته وی، ذبیح الله منصوری در ترجمه کتب، حدود 70 درصد به متن اصلی کتاب اضافه می کرد.
متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
نظر شما نسبت به کتاب مغز متفکر جهان شیعه، اثر ذبیح الله منصوری چیست؟
شادروان ذبیح الله منصوری، پدیده ای در عالم نشر و فرهنگ 50 سال اخیر ایران بوده است. کتاب هایی که ایشان تألیف یا ترجمه آزاد کرده از سینوهه گرفته تا ملاصدرا و همین کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» که در مورد امام صادق(ع) است، غالباً متون اصلی این کتب، بسیار کوتاه تر و متفاوت تر از آن چیزی است که آقای منصوری نوشته است. البته نباید خوشخوانی و مردم پسندی آثار او را انکار کرد. تیراژ کتاب های او و اقبالی که عامه به او دارند، این موضوع را نشان می دهد.
آنچه ایشان راجع به امام صادق(ع) مطرح کرده است، یک مشت مشهورات و شنیده ها بوده و کمتر علمی و تاریخی است. ایشان یک تاریخ نگار بوده که حدود 50 سال قلم می زد و نبض مخاطب دستش آمده بود. به نظر من، این کتاب ارزش تحقیقی ندارد. در واقع هیچ کدام از کتاب های مرحوم منصوری، ارزش استناد و تحقیق ندارد چرا که ایشان در ترجمه کتب، حدود 70 درصد به متن اصلی کتاب اضافه می کرد. پس این کتاب را اگر کسی به عنوان مقدماتی ترین کتاب بخواهد بخواند، اشکالی ندارد اما پس از آن باید به منابع جدی رو بیاورد و از کتاب شناسی ها و امکانات اینترنتی و دیجیتالی و سایت کتابخانه ملی استفاده کند.
استاد! به نظر شما درباره معرفی وجهه علمی امام صادق(ع) آیا اقدامات کافی صورت گرفته است؟
شخصیت امام صادق چندان علمی است که ما را شیعه جعفری می نامند. آثار فراوانی درباره امام ششم ما به زبان های مختلف و کمتر به فارسی نوشته شده است. به نظرم جا دارد که یک مُسند و یک مجموعه احادیث یا دانشنامه یک جلدی با چند صد مدخل برای حضرت ایشان تدوین شود و ما که معمولاً شناخت اعتقادی از ائمه خود داریم نه شناخت علمی، تاریخی و فرهنگی، از آن بهره ببریم. این پیشنهاد من است. با توجه به این که نهادهای فرهنگی زیادی در کشور ما وجود دارد و 11 هزار ناشر داریم، بهتر است چنین دانشنامه ای تدوین شود.
با توجه به این که حضرتعالی از بنیانگذاران و سرویراستاران دایره المعارف تشیع هستید، همکاران شما تاکنون چه منابع فارسی درباره حضرت امام صادق(ع) منتشر کرده اند؟
در دایره المعارف تشیع زندگی نامه هر 12 امام را پشت سر هم و بدون توجه به حروف الفبا آورده ایم. دلیل بی توجهی به حروف الفبا در مورد ائمه معصومین این بود که زندگی همه آنها را در یک جا بیاوریم. مطالب مربوط به ائمه را مرحوم استاد زریاب خویی نوشته است که مورخ بزرگی در روزگار ما بود و سال 73 فوت کرد. این منبع بزرگی است و کتاب شناسی هم دارد.
دایره المعارف تشیع، کتاب دیگری را به نام راه راستان منتشر کرده که مربوط به زندگی 14 معصوم (ع) است. به نظرم تا به امروز چنین تحقیقی درباره 14 معصوم نگاشته نشده است. اثری ارزشمند و بسیار محققانه که همه فهم و مستند و تحقیقی است.
/
مطالب كتاب «دو قرن سكوت» نوشته زرين كوب تا چه حد صحيح و قابل استناد است؟
هرچند اظهار نظر كامل پيرامون تمامي مطالب كتاب نيازمند نقد و بررسي موردي است ؛ اما اگر به صورت كلي بخواهيم ارزيابي درباره آن داشته باشيم در اين زمينه توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي نمائيم :
يكم . پيشينه كتاب دو قرن سكوت :
مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب، دو قرن سكوت را در سال 1330 براي اولين بار به چاپ رساند. اين اثر كه به بررسي سرگذشت حوادث و اوضاع تاريخي ايران در دو قرن اول اسلام مي پردازد، بر اساس ديدگاه باستانگرائي و برتري ايران قبل از اسلام تاليف شده و از نظر تاريخي، ايراداتي اساسي دارد كه مولف در مقدمه چاپ هاي بعدي كتاب آن گوشزد نموده است و خود اعتراف مي كند كه با توجه به شور جواني اي كه در دوران نگاشتن اين كتاب با او همراه بوده است، در بسياري از مسائل مغرضانه نويسندگي كرده است. لذا در چاپ دوم اين كتاب دكتر عبدالحسين زرين كوب به انجام تصحيحاتي در راستاي صحت بخشيدن هرچه بيشتر به اثرش دست زد. استاد مطهري در خدمات متقابل اسلام و ايران انتقادات جدي و تندي را نسبت به اين كتاب دارد و در آغاز اين كتاب از نوشته ي استاد مطهري نيز ياد شده است. اين كتاب در سال 1384 براي نوزدهمين بار توسط انتشارات سخن به چاپ رسيد.
دوم . فضاي زماني و فكري نويسنده :
نويسنده در زمان و شرايط به تأليف كتاب مذكور مي پردازد كه غربزدگي ، حمله به اسلام و تقديس ايران باستان ، دو پايه سياست فرهنگي عصر پهلوي بود كه توسط روشنفكران سكولار انجام ميگرفت. در آن روزگار سرد و سياه و تلخ ، همسو با مذاق قدرت مسلط، صادق هدايت (نيهيليست يهودي تبار، كه جان بر سر نيست انگاري كافكايي گذاشت) كتاب «پروين دختر ساسان» را نوشت. مجتبي مينوي «مازيار» را همراه با نمايشنامه صادق هدايت منتشر كرد و درآن ، از ارتش رهايي بخش اسلام كه رائد و رهنماي آن ، يك ايراني پارسا و آزاده و فرهيخته (سلمان پارسي) بود با عنوان «مشتي مارخواران اهريمن نژاد» ياد كرد.
سعيد نفيسي اعراب مسلمان را «گروه سوسمارخوار و بي خط و دانش» شمرد كه 17 وي همچنين در لزوم تغيير خط اعلام كرد: «... من جدا عقيده ايماني دارم كه يكي از نخستين ضروريات زبان فارسي، اختيار كردن خط ديگري جز خط امروز است...». احمد كسروي ، عضو انجمن آسيايي همايوني لندن (بزرگترين لژ فراماسونري در خاورميانه) بانوشتن كتاب «زبان پاك» به جنگ واژه هاي عربي تبار موجود در زبان فارسي (كه استعمال آنها قرنها در ادبيات كشورمان رواج داشته و در معني ، تابعيت ايراني گرفته اند) رفت و به سره نويسي ، بلكه واژه تراشي هاي بعضا مضحك (نظير جعل واژه شلپ! به جاي شيريني) پرداخت. (ر.ك : زمانه و كارنامه ابراهيم پورداوود ، علي ابوالحسني ،جام جم ) در چنين فضائي عبدالحسين زرين كوب كتاب «دو قرن سكوت» را نوشت و در آن ، هرچه را كه از آن ايران باستان نبود «زشت و پست و نادرست» شمرد!
سوم . اعتراف و جبران اشتباهات :
بسياري از روشنفكران شووينيست مآب عصر رضاخان ، بعضاً با شهامت تمام به اشتباه خويش اعتراف كردند. همان كاري كه عبدالحسين زرين كوب انجام داد ودر پيشگفتاري كه بر چاپ دوم «دو قرن سكوت» نوشت با اعترافي دليرانه ، حق پذيري و پختگي تدريجي خويش را ثابت كرد. گام مهمتر زرين كوب در اين عرصه ، نگارش كتاب گرانسنگ «كارنامه اسلام» بود.
دكتر زرينكوب در مقدمه چاپ دوم مينويسد: «در تجديد نظري كه در اين كتاب، براي چاپ تازهاي كردم، ... ترتيب و شيوة كتاب اول را بر هم زدم و كاري ديگر پيش گرفتم. از آنچه سخن شناسان و خردهگيران، در باب چاپ سابق گفته بودند، هر چه را وارد ديدم به منت پذيرفتم و در آن نظر كردم. در جايي كه سخن از حقيقت جويي است چه ضرورت دارد كه من بيهوده از آنچه سابق به خطا پنداشتهام دفاع كنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از اين رو، در اين فرصتي كه براي تجديد نظر پيش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خويش بر هر چه مشكوك و تاريك و نادرست بود،خط بطلان كشيدم. بسياري از اين موارد مشكوك و تاريك جاهايي بود كه من در آن روزگار گذشته، نميدانم از خامي يا تعصب،نتوانسته بودم به عيب و گناه و شكست ايران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبريز بود كه هر چه پاك و حق و مينوي بود از آن ايران ميدانستم و هر چه را از آن ايران– ايران باستاني را ميگويم- نبود زشت و پست و نادرست ميشمردم. در سالهايي كه پس از نشر آن كتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمي از كار و انديشه در باب همين دوره از تاريخ ايران، غافل نبودم در اين راي نارواي من، چنانكه شايسته است، خللي افتاد. خطاي اين گمان را كه صاحب نظران از آن غافل نبودند، دريافتم و در اين فرصتي كه براي تجديد نظر در كتاب سابق بدست آمد لازم ديدم كه آن گمان خطاي تعصب آميز را جبران كنم. آخر عهد و پيماني كه من با خوانندة اين كتاب دارم آن نيست كه دانسته يا ندانسته، تاريخ گذشته را به زرق و دروغ و غرور و فريب بيالايم. عهد و پيمان من آن است كه حقيقت را بجويم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فريب است جدا كنم. در اين صورت ممكن نبود كه بر آنچه در كتاب خويش نادرست و مشكوك ميديدم از خامي و ستيزهرويي خويش،خط بطلان نكشم و خوانندهاي را كه شايد بر سخن من بيش از حد ضرورت اعتماد ميورزد با خويشتن به گمراهي بكشانم. ... خوانندة جواني كه آن كتاب سابق مرا خوانده بود، در ذهن خويش پرسشهايي ميداشت كه من در آنجا، بدانها جوابي نداده بودم. سبب سقوط و شكست سامانيان چه بود؟ ... در هر حال از اين بايت هيچ ادعايي ندارم: ادعا ندارم كه در اين جستجو به حقيقتي رسيدهام. ادعا ندارم كه وظيفة مورخي محقق را ادا كردهام. اين متاعم كه تو ميبيني و كمتر زينم.»
چهارم . نقد استاد مطهري بر كتاب دو قرن سكوت :
استاد مطهري در كتاب ارزشمند و مستند خدمات متقابل اسلام و ايران مي نويسد : « خواننده عزيز ! از آنچه در بخش سوم اين كتاب خواند هر چند باختصار برگذار شده است يك مطلب كاملا دستگيرش مي شود و آن اينكه عكسالعمل ايرانيان در برابر اسلام فوقالعاده نجيبانه و سپاسگزارانه بوده و از يك نوع توافق طبيعي ميان روح اسلامي و كالبد ايراني حكايت ميكند . اسلام براي ايران و ايراني در حكم غذاي مطبوعي بوده كه به حلق گرسنهاي فرو رود . يا آب گوارايي كه به كام تشنهاي ر يخته شود . طبيعت ايراني مخصوصا با شرايط زماني و مكاني و اجتماعي ايران قبل از اسلام اين خوراك مطبوع را به خود جذب كرده و از آن نيرو و حيات گرفته است و نيرو و حيات خود را صرف خدمت به آن كرده است
چنانكه ميدانيم از سال 41 هجري تا 132 يعني نزديك يك قرن امويان بر جهان اسلام حكومت راندند . امويان ، اصلي را كه اسلام ميرانده بود ، يعني امتيازات قومي و نژادي ، كم و بيش زنده كردند ، ميان عرب و غير عرب بالخصوص ايراني تبعيض قائل ميشدند ، سياستشان سياست نژادي بود امويان حساسيت خاصي عليه ايرانيان داشتند كه با ساير نژادهاي غير عرب مثلا قبطيها ، نداشتند . علت اصلي اين حساسيت تمايل نسبي ايرانيان نسبت به علويين خصوصا شخص علي عليهالسلام بود ، نقطه حساس سياست اموي جنبه ضد علوي آن است و نظر به اينكه سياست علوي بر اجراء جنبههاي ضد نژادي و ضد طبقاتي اسلام بود و طبعا اجراء اين اصل بر عرب خصوصا قريش كه خود را نژاد برتر ميدانست دشوار بود ، امويان از نخوت عربي و قرشي به سود حكومت خويش بر ضد علويان استفاده ميكردند
لهذا امويان با هر عنصر طرفدار علويين اعم از عرب يا ايراني يا افريقايي ياهندي مبارزه ميكردند ، مظالمي كه آل علي و پيروان عربشان از امويان ديدند از مظالمي كه بر ايرانيان در آن دوره وارد شد بسي بيشتر و جانگدازتر بوده است از سال 132 كه عباسيان روي كار آمدند دفتر سياست ورق خورد . سياست عباسيان تا زمان معتصم كه عنصر ترك روي كار آمد بر مبناي حمايت از ايرانيان و تقويت ايرانيان عليه اعراب بود . صد ساله اول عباسي براي ايرانيان عصر طلايي بوده است . برخي وزراي ايراني مانند برامكه كه از اولاد بوداييان بلخ بودند و فضل بن سهل ذوالرياستين سرخسي ، بعد از خليفه بزرگترين قدرت بشمار ميرفتند
ايرانيان در قرن اول حكومت عباسي هر چند در رفاه بودند ، ولي از نظر سياسي جزء قلمرو خلافت اسلامي بودند و حكومت مستقلي نداشتند . اما پس از صد سال يعني از زمان حكومت طاهريان بر خراسان و بالخصوص از زمان صفاريان حكومت مستقل تشكيل دادند
و البته اين حكومتهاي مستقل در عين حال تا پايان خلافت عباسي تحت نفوذ معنوي خلفاي عباسي بودند ، مردم ايران براي مقام خلافت به اعتبار نام جانشيني پيغمبر اكرم نوعي قداست قائل بودند و حكومت هيچ حاكمي را در ايران مادامي كه منشوري از خليفه نميآورد شرعي و قانوني نميدانستند ، تا آنكه در قرن هفتم دستگاه خلافت عباسي برچيده شد و اين جريان خاتمه يافت . پس از برچيده شدن خلافت عباسي ، خلفاي عثماني در غير ايران تا حدي نفوذ معنوي داشتند ، ولي در ايران به علت تشيع اين مردم و غير شرعي دانستن خلافت ، به هيچ وجه نفوذي نداشتند برخي از مستشرقين و در رأس همه آنها سرجان ملكم انگليسي دو قرن اول ايران اسلامي را - يعني از حدود نيمه قرن اول هجري كه ايران فتح شد تا حدود نيمه قرن سوم هجري كه كم و بيش حكومت مستقل در ايران تشكيل گرديد - به اعتبار اينكه در اين دو قرن ايران جزء قلمرو كلي خلافت بوده و از خود حكومت مستقلي نداشته است ، دوره سكوت و سكون و احيانا دوره بردگي ايرانيان ناميدهاند و نوعي جار و جنجال راه انداخته تا آنجا كه برخي ايرانيان را تحت تأثير فكر خود قرار دادهاند اگر از ديد امثال سرجان ملكم بنگريم ، يعني توده ايراني را نديده بگيريم و به تحولات فرهنگي و غير فرهنگي ثمربخش بينظير كه در همين دو قرن رخ داد و سخت به حال توده ملت ايران مفيد افتاد توجه نكنيم و تنها طبقه حاكمه را در نظر بگيريم ، حق داريم دورهاي را كه ايران جزء قلمرو خلافت بوده دوره سكوت و سكون بشماريم آري اگر تنها طبقه حجاج بن يوسف و ابومسلم خراساني را در نظر بگيريم كه آن يكي صد و بيست هزار نفر را به باد فنا داد و اين يكي ششصد هزار نفر را قتل عام كرد و مانند يك عرب متعصب نژادپرست نوحه سرايي كنيم كه چرا اين ششصد هزار نفر را نيز حجاج كه يك عنصر عربي است به باد فنا نداد ؟ و يا مانند يك متعصب ايراني سوگواري كنيم كه چرا ابومسلم در جاي حجاج ننشست تا آن صد و بيست هزار نفر هم با دست تواناي او قتلعام شوند حق داريم كه دو قرن اول را دوره سكون و سكوت از نظر ايران بناميم ، چون با مقايسه با دورههاي ديگر تنها چيزي كه مايه تأسف است اين است كه فيالمثل به جاي ابومسلمها نام حجاجها برده ميشود اما اگر توده ملت ايران را ، يعني موزه گرزادهها و كوزه گرزادهها را ، همانهايي كه سيبويهها و ابوعبيدهها و ابوحنيفهها و آل نوبختها و بنيشاكرها و صدها افراد ديگر و خاندان ديگر از ميان آنها برخاستند در نظر بگيريم كه استعدادهاشان شكفت و توانستند در ميدان يك مسابقه آزاد فرهنگي شركت كنند و گوي افتخار را بربايند و براي اولين بار در تاريخ ايران به صورت پيشواي ادبي ، علمي ، مذهبي ، ملل ديگر درآيند و آثاري جاويدان از خود باقي بگذارند و نام خويش و آب خاك خويش را قرين عزت و افتخار و جاويداني سازند ، اين دو قرن ، دو قرن خروش و نشاط و جنبش و نغمه و سخن است در اين دو قرن بود كه ايرانيان با يك ايدئولوژي جهاني و انساني فوق نژادي آشنا شدند ، حقايقش را به عنوان حقايقي آسماني و مافوق زمان و مكان پذيرفتند و زبانش را به عنوان زباني بينالمللي اسلامي كه به هيچ قوم خاص تعلق ندارد و تنها زبان يك مسلك است از آن خود دانسته و بر زبان قومي و نژادي خويش مقدم شمردند
عجبا ! ميگويند ( در طي اين دو قرن زبان ايراني خاموشي گزيده بود و ايراني سخن خويش جز بر زبان شمشير نميگفت ) من حقيقتا معني اين سخن را نميفهمم ! آيا زبان علمي زبان نيست ؟ ! آيا زبان ادبي زبان نيست ؟ آيا شاهكار ادبي سيبويه كه در فن خود همطراز المجسطي بطلميوس و منطق ارسطو در فن خودشان ، به شمار ميرود جز در اين دو قرن آفريده شده است ؟ ! آيا ادب الكاتب ابن قتيبه كه آن نيز در فن خود يك شاهكار است محصول اين دو قرن نيست ؟ ! آيا شاهكار ادبي آفريدن مربوط به زبان نيست ؟ خواهند گفت : اينها هر چه هست به زبان عربي است جواب اين است : مگر كسي ايرانيان را مجبور كرده بود كه به زبان عربي شاهكار خلق كنند ؟ اصلامگر ممكن است كسي با زور شاهكار خلق كند ؟ ! آيا اين عيب است بر ايرانيان كه پس از آشنايي با زباني كه اعجاز الهي را در آن يافتند و آن را متعلق به هيچ قومي نميدانستند و آن را زبان يك كتاب ميدانستند به آن گرويدند و آن را تقويت كردند و پس از دو سه قرن از آميختن لغات و معاني آن با زبان قديم ايراني زبان شيرين و لطيف امروز فارسي را ساختند ؟ ميگويند : زبان اين قوم ( ايرانيان قبل از اسلام ) زبان قومي بود كه از خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر كفايت بهره داشت ، با اين همه اين قوم كه ( به صد زبان سخن ميگفتند ) وقتي با اعراب مسلمان روبرو گشتند ( آيا چه شنيدند كه خاموش شدند ؟ آقاي دكتر زرين كوب كه سؤال بالا را طرح كردهاند ، خود بدان پاسخ دادهاند ميگويند : زبان تازي پيش از آن زبان مردم نيمه وحشي محسوب ميشد و لطف و ظرافتي نداشت . معهذا وقتي بانك اذان در فضاي ملك ايران پيچيد ، زبان پهلوي در برابر آن فروماند و به خاموشي گراييد . آنچه در اين حادثه زبان ايرانيان را بند آورد سادگي و عظمت ( پيام تازه ) بود و اين پيام تازه ( قرآن ) بود كه سخنوران عرب را از اعجاز بيان و عمق معني خويش به سكوت افكنده بود . پس چه عجيب كه اين پيام شگفتانگيز تازه ، در ايران نيز زبان سخنوران را فروبندد و خردها را به حيرت اندازد ؟ حقيقت اين است كه از ايرانيان آنها كه دين را به طيب خاطر خويش پذيرفته بودند شور و شوق بيحدي كه در اين دين مسلماني تازه مييافتند چنان آنها را محو و بيخود ميساخت كه به شاعري و سخنگويي وقت خويش به تلف نميآوردند (دو قرن سكوت ص 107 - . 108)
كوچكترين سندي در دست نيست كه خلفا حتي خلفاي اموي مردم ايران را به ترك زبان اصلي خود ( البته زبانهاي اصلي خود ، زيرا در همه ايران يك زبان رائج نبوده ، در هر منطقهاي زبان مخصوص بوده است ) مجبور كرده باشند . آنچه در اين زمينه گفته شده است مستند به هيچ سند تاريخي نيست ، و هم و خيال و غرض و مرض است . زيبايي و جاذبه لفظي و معنوي قرآن و تعليمات جهانوطني آن ، دست به دست هم داد كه همه مسلمانان اين تحفه آسماني را با اينهمه لطف از آن خود بدانند و مجذوب زبان قرآن گردند و زبان اصلي خويش را به طاق فراموشي بسپارند منحصر به ايرانيان نبود كه زبان قديم خويش را پس از آشنايي با نغمه آسماني قرآن فراموش كردند ، همه ملل گرونده به اسلام چنين شدند ، و چنانكه مكرر گفتهايم اگر كوشش عباسيان كه سياست ضد عرب داشتند نبود ، زبان فارسي امروز كه با زبانهاي قبل از اسلام متفاوت است پديد نميآمد خلفاي عباسي بهترين مشوق اين زبان بودند ، آنها مايل نبودند كه زبان عربي درميان توده ايراني رايج گردد بنيالعباس شعوبيان را كه ضد عرب بودند و در مطاعن و مثالب عرب كتاب تأليف ميكردند تأييد و تقويت مينمودند . علان شعوبي كتابي در بديهاي عرب و صفات نكوهيده آنان نوشت در حالي كه كارمند رسمي هارون و مأمون بود و در بيت الحكمة براي آنها كتاب استنساخ ميكرد و مزد ميگرفت همچنين سهل بن هارون شعوبي كه شديدا ضد عرب بود و عليه عرب كتاب نوشت مدير بيتالحكمه هاروني و مأموني بود (ترجمه تاريخ تمدن جرجي زيدانج 3 ص 310 - . 311 ) ، همچنانكه قبلا در فصل مربوط به زبان فارسي گفتيم ، مأمون اول حاكمي است كه شاعري پارسي گوي را فوقالعاده تشويق كرده است آري آن بود علت خاموشي گزيدن ايرانيان از پارسي گويي ، و اين بود علت رواج ثانوي اين زبان . و البته همچنانكه باز هم گفتهايم رواج ثانوي زبان فارسي ، به هيچ وجه جاي تأسف نيست ، بلكه جاي شكر است : هر زباني از خود لطف و زيبايي خاص دارد . زبان فارسي از بركت لطف و زيبايي خود و هم از همت و ايمان ايرانيان پارسي گوي خدمات بسيار ارزندهاي به اسلام كرده است ادوارد براون منصفانه خود را از غرضرانيهاي امثال سرجان ملكم بركنار ميدارد ، وي ميگويد : دو كتاب تاريخ ايران است كه انگليسها بيشتر با آن آشنا و ديني خود را به مقام قداست رساندند در حدي كه مورد احترام فوقالعاده مذهبي ملل ديگر قرار گرفتند و هنوز هم در كتب اسلامي ، مخصوصا در كتب غير ايراني و غير شيعي نام آنان در هالهاي از قدس قرار گرفته است . در اقصي بلاد اسلامي مردم نام آنها را با احترام فراوان ميبرند . اين دوره از نظر علمي و فرهنگي در رديف اول است و اما از جنبه كسب قداست و احترام مذهبي براي ايرانيان قطعا بيرقيب و بينظير است اگر بخواهيم محصول اين دو قرن را روشن كنيم بايد نظري به جامعه ايراني از حدود دهه سوم قرن اول هجري كه ايران به دست مسلمانان فتح شد تا حدود دهه دوم قرن سوم هجري كه طاهريان در خراسان نيمه استقلالي يافتند و بلكه تا حدود دهه ششم قرن سوم كه صفاريان استقلال يافتند بيفكنيم و نتيجهگيري كنيم البته از اين نكته نبايد غافل بود كه تازه در عهد صفاريان و سامانيان و غير هم نيز بسياري از دانشمندان ايراني كه استعداد خويش را به ظهور رسانيدهاند در ايران و حوزه حكومت ايراني نبودهاند غالبا در عراق و احيانا در حجاز يا جاي ديگر ميزيستهاند بگذريم از سلمان فارسي كه افتخار صحبت رسول خدا را كسب كرده و به شرف « منا اهل البيت » نائل آمده است و از نظر مسلمانان شيعه افضل صحابه رسول خدا و اميرالمؤمنين است و از نظر غير شيعه در رديف كبار صحابه است و نام ناميش در ديوار مسجدالنبي ميدرخشد از اين مرد بزرگ و بزرگوار ميگذريم ، ساير ايرانيان نامدار را در نظر ميگيريم . و چون طرف سخن ما كساني هستند كه با مقياس احساسات ملي و ايراني با ما سخن ميگويند ، ما عجالتا با احساسات شيعي و حتي با احساسات اسلامي خودمان كاري نداريم ، تنها از جنبه افتخارات ملي مطلب را محل بحث قرار ميدهيم . ميخواهيم اجمالا ببينيم اين دو قرن چه امكاناتي و چه افتخاراتي براي ملت ايران خوارزمي ، همچنين نوبختيان ، ابومعشر بلخي، ابوالطيب سرخسي و غير اينهااز سرداران اسلامي ايراني ، گذشته از سرداراني كه در ايران جنگيدهاند مانند طاهر ذواليمينين ، بايد موسي بن نصير فاتح اسپانيا را نام برد
آري اين است دو قرني كه آنرا دوره ركود و سكون و سكوت ايران ناميدهاند. » ( جهت آگاهي و مطالعه بيشتر ر.ك :خدمات متقابل اسلام و ايران ، صص 668-677 )
پنجم . كارنامه اسلام :
روزي كه اسلام وارد ايران شد مورد استقبال باشكوه مردمي قرار گرفت كه از نظام تبعيض و ستم امپراتوري ساساني به تنگ آمده بودند. برخلاف كساني كه مدعي اند ملت ما به دليل ترس از شمشير به اسلام روي آورد ، اين آيين آسماني در اعماق وجود ايراني خسته از ظلم و شيفته عدل جاي خود را پيدا كرد و بر آن اساس تمدن باشكوهي را در هزار سال پيش پايه گذارد كه چهره هاي برجسته و كم نظيري همچون زكرياي رازي ، بوعلي سينا، خواجه نظام الملك و... را به عالم انسانيت تقديم كرد. چهره هايي كه اروپا قرنها خوشه چين درياي علم و فضل آنها بود و از سفره دانش آنها ارتزاق مي كرد و تمدن جديد هم به اعتراف خاورشناسان و امداد آن دستاوردهاست. ايراني اسلام را با جان و دل پذيرفت و به قول استاد مطهري از آن بهره ها برد و متقابلا به پيشبرد و پيشرفت آن در جهان نيز بيشترين كمكها را داد. دكتر عبدالحسين زرين كوب در مقدمه كتاب « كارنامه اسلام » مي نويسد : « كارنامه اسلام يك فصل درخشان تاريخ انسانى است.نه فقط از جهتتوفيقى كه مسلمين در ايجاد يك فرهنگ تازه جهانى يافتهاند بلكه نيزبسبب فتوحاتى كه آنها را موفق كرد به ايجاد يك دنياى تازه،وراى شرقو غرب:قلمرو اسلام كه در واقع نه شرق بود نه غرب. » ضمن توصيه مطالعه اين كتاب ، در ادامه توجه شما را به بخشي از آن جلب مي نمائيم :
« نگاهي به علم نجوم و رياضيات در اسلام
در رياضيات،نجوم،و فيزيك مسلمين كارهاي قابل توجه داشتهاند.
رصدخانهيي كه مامون ضميمه بيت الحكمه كرد مركزي شد براي مطالعهدر نجوم و رياضيات.درين رصدخانه مسلمين محاسبات مهم نجوميانجام دادند چنانكه طول يك درجه از نصف النهار را با دقتي نزديك بهمحاسبات امروز اندازه گرفتند.تفصيل طرز عمل و محاسبه را ابن خلكاندر شرح حال محمد بن موسي خوارزمي نقل ميكند.ارقام معروف بههندي از همين ايام نزد مسلمين متداول شد و ظاهرا ترجمه كتابنجومي سدهانته-معروف به سندهند-از سنسكريتبه عربي كه بوسيلهمحمد بن ابراهيم فزاري انجام شد و همچنين كارهاي خوارزمي از اسبابرواج اين ارقام شد،چنانكه جنب و جوش بازرگاني مسلمين و وسعتدامنه تجارت آنها بعدها موجب انتشار استعمال اين نوع ارقام شد دراروپا. (1) در هر حال خوارزمي از مؤسسان جبر نيز-بعنوان يك علممستقل-هست و وي بود كه اولين كتاب را در باب در اروپا معادل فن محاسبه تلقيشد چنانكه نام كتاب نيز به شكل Algebra عنوان علم جبر باقي ماند.جبر خوارزمي در قرون وسطي نزد اروپائيان فوق العاده اهميتيافت و تا زمان ويت F.viete (متوفي1603 ميلادي)مبنايمطالعات رياضي اروپائيان بود (2) وي در رياضيات بين طريقه يوناني وهندي تلفيق گونهيي انجام داد و سيستم عدد نويسي هندي را بينمسلمين رايج كرد.گفتهاند كه وي بيش از هر دانشمند ديگر قرونوسطي در طرز فكر رياضي تاثير گذاشت. (3) ابوالوفاي بوزجاني(متوفي388 ق)در بسط علم مثلثات نيز-مثل جبر-كارهاي ارزنده كرد.
Sin مطابقت چنانكه در استخراج جيب زاويه سي درجه طريقهيي يافت كه نتيجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعي 30 دارد. (4) در اروپا حل مساله جمع زوايا را به كوپرنيك منسوب ميدارندو او كه از راه حل ابو الوفا بيخبر بوده است ظاهرا براي حل مساله طريقهييپيچيدهتر از رياضيدان اسلامي يافته است. (5) خيام با آنكه آثارش درقرون وسطي به لاتيني ترجمه نشد تا در بسط رياضيات اروپا مؤثر افتد بهرحال در جبر از بزرگترين علماء قرون وسطي است.وي اول كسي است كهبه تحقيق منظم علمي در معادلات درجه اول،دوم،و سوم پرداخته استو رساله او در جبر برجستهترين آثار علماء قرون وسطي است در جبر.
در هر صورت جبر و مقابله را اولين بار مسلمين وارد نظام علمي كردند،همچنين استعمال جبر در هندسه و بالعكس بوسيله مسلمين انجام يافتو اين امر نيز در بسط هندسه تحليلي تاثير بسزائي داشت. (6) خدمات مسلمين به بسط و توسعه رياضيات منحصر به همين حدودنماند.در همان دوره مامون كه مسلمين كتاب بطلميوس و اقليدس وسندهند را (Alcuin) مربي و عالم ترجمه و تحرير ميكردند در تمام اروپا رياضيدان مشهوريكه وجود داشت عبارت بود از الكوين دربارشارلماني كه نوشتههاي او در رياضيات از بعضي اصول مقدماتي تجاوزنميكرد.در تمام قرون وسطي،پيشرفت رياضيات در واقع به نبوغ رياضي مسلمين مديون بود.حتي در نيمه اول قرن پانزدهم ميلادي كهمسلمين با مشكلترين مسائل هندسه دست و پنجه نرم ميكردند،معادلات درجه سوم جبري را به كمك مقاطع مخروطي حل ميكردند،ودر مثلثات كروي تحقيقات ارزنده انجام ميدادند،در اروپا تحقيقاترياضي از حساب تقويم و طرز بكار بردن چرتكه-كه غالبا در سطححوائج روزانه بود-در نميگذشت (7) در هندسه مسلمين كارهايرياضيدانان يوناني را دنبال كردند،و اصول اقليدس را ترجمه و شرحكردند.بعلاوه،علم مثلثات را آنها بوجود آوردند.در واقع همان ترجمهاقليدس هم در آن زمان خالي از اهميت نبود چنانكه روميها بداننپرداخته بودند و وقتي براي اولين بار در قرن دهم ميلادي به زبان لاتينترجمه ميشد تقريبا سه قرن از ترجمه عربي آن كه بوسيله حجاج بن يوسف-يك رياضيدان عهد هارون الرشيد-انجام شده بود ميگذشت.
در نجوم،مطالعات مسلمين مخصوصا ارزنده بود.مطالعاتبابليها،هندوان،و ايرانيان كه به آنها رسيد از اسباب عمده شد (Albumasar) ميخواندهاند-مجموعه درپيشرفت آنها:ابو معشر بلخي كه اروپائيها در قرون وسطي وي را به نام زيجاتي داشت كه در آنحركات سيارات از روي طريقه هندي و رصد گنگ دز محاسبه شده بود واگر چه اصل آن نمانده است اما آثار ديگر او از خيلي قديم به زبان لاتينيترجمه و مكرر چاپ شده است و اينهمه او را در نجوم در تمام قرون وسطيشهرت جهاني بخشيد.با اينهمه،وي رويهمرفته به عنوان يك منجمبيشتر اهميت دارد تا بعنوان يك عالم نجوم.از اينها گذشته،تجارب واطلاعات صابئين نيز در پيشرفت نجوم اسلام تاثير بسيار داشت.ثابتابن قره-كه به هندسه و فيزيك علاقه داشت-در تحقيق طول سالشمسي و درجه آفتاب مطالعات مهم كرد.بتاني كه نيز از ميراث صابئينبهره داشتبا تاليف زيجي در بسط هيئت و نجوم اسلامي تاثير قابل ملاحظه كرد.وي حركت نقطه اوج آفتاب را كشف كرد و بعضي اقوالبطلميوس را درين باب نقد و اصلاح نمود.ملاحظات او درباب خسوفدر محاسباتي كه دانتورن (Dunthorn) از علماء قرن هجدهماروپا كرد به عنوان يك رهنما يا محرك تلقي شد.نيز وي براي مسائلمربوط به مثلثات كروي راه حلهايي يافت كه رجيومانتوس(متوفي1476)از آنها استفاده كرد (8) كارهايي را كه مسلمين در نجوم و رياضياتانجام دادهاند نالينو ايتاليائي،كارادوو فرانسوي و چندتن از علماءمعاصر ديگر تا حدي ارزيابي كردهاند.احوال و آثار منجمين و رياضيدانهاياسلامي نيز در كتاب رياضيدانان و منجمين عرب تاليف سوتر و تاريخادبيات عرب تاليف بروكلمان بررسي شده است.اين ميراث علمي عظيممسلمين،هم از حيث وسعت موجب اعجاب است هم از لحاظ دقت. دربين آثار مهم نجومي مسلمين مخصوصا كتب زيج را بايد نام برد كهبعضي از آنها شاهكار دقت رياضي است.از سه شاهكار نجومي مسلميندرين زمينه به عقيده سارتون يكي صورالكوكب عبد الرحمن صوفي است(متوفي376)ديگر زيج ابن يونس(متوفي399)است كه شايدبزرگترين منجمين اسلام باشد و چون وي آن را به نام الحاكم بامر اللهخليفه فاطمي مصر ساخت زيجحاكمي خوانده ميشود.سومين شاهكارنجومي عبارتست از زيجالغبيگ كه با همكاري امثال قاضي زاده روميو غياث الدين جمشيد كاشاني تدوين شد اما قتل الغبيگ مطالعات جديمربوط به نجوم را در شرق در واقع پايان داد.از جمله اقدامات علميمسلمين در امور مربوط به رياضي و نجوم اصلاح تقويم بود.در عهدجلال الدوله ملكشاه سلجوقي كه گويند عمر خيام هم با منجمين ديگردرين اصلاح همكاري داشت و تقويم جلالي كه بدينگونه بوجود آمداز بعضي تقويمهاي مشابه كه در اروپا بوجود آمد دقيقتر بود و شايد عمليتر.
علماء اسلامي مكرر از هيئتبطلميوس و اقوال يونانيان انتقاد كردند و هر چند ايرادهايي كه بر آن گرفتند بكلي موجب دگرگونكردن دنياي بطلميوسي نشد اما زمينه را براي اصلاحات گاليله،كپلر،و كوپرنيك آماده ساخت.حتي مساله حركت زمين،كه بعضي از يونانيهاهم متعرض آن شدند نزد مسلمين مطرح شد.چنانكه ابو سعيد سجزي-كهتا اواخر قرن چهارم ميزيست-اسطرلابي ساخت مبتني بر فرض حركتزمين و سكون افلاك.آيا سجزي واقعا به حركت زمين معتقد بود يا ايناعتقاد را فرضي قرار داده بود براي عمل اسطرلاب خويش؟درستمعلوم نيست اما بيروني كه از اين اسطرلاب سجزي صحبت كرده استاين فرض را-بر خلاف حكمائي امثال رازي و ابن سينا كه در بطلانآن شك نداشتهاند-ممكن ميدانسته است هر چند اثباتش را مشكلمييافته (9) در بين كساني كه هيئتبطلميوس را انتقاد كردهاند نامخواجه نصير الدين طوسي را نيز مخصوصا بايد ذكر كرد.اين وزير معروفو عالم بزرگ و جامع شيعه نه فقط مؤسس واقعي رصدخانه عظيم مراغهو زيجايلخاني بود بلكه آشنايي علماء اسلام را با تحقيقات چينيهانيز فراهم آورد. بعلاوه،وي ظاهرا در مدت اقامت در الموت (10) نيز بهكار رصد و نجوم اشتغال داشت و در آن امر مهارت تمام بدست آورده بود.
خواجه نصير طوسي قطع نظر از تحرير اقليدس و مطالعات راجع به مثلثات-كه آن را از گرو نجوم بيرون آورد و مستقل ساخت-در كتاب تذكره،هيئتبطلميوسي را بشدت انتقاد نمود و خود نظريات بديعي پيشنهادنمود.اثبات و طرح عيوب سيستم بطلميوس به ضرورت اظهار طرح تازهييكه بعدها بوسيله كوپرنيك عرضه شد كمك كرد (11) آيا ممكن استبعضي از آراء او درين باب از طريق بيزانس به كوپرنيك رسيده باشد؟
بعضي اين احتمال را بعيد نميدانند و براي آن قرايني نيز يافتهاند.
در بين مساعي مسلمين در بسط رياضيات كشف ترتيب كسوراعشاري را بايد ياد كرد و روشهاي تقريبي كه توسط غياث الدين جمشيد كاشاني صورت يافت.در هندسه بعضي مسائل كه براي قدما لا ينحلمانده بود نزد ابن هيثم و ابو سهل كوهي و امثال آنها راه حلهايي يافت.
مساله امتحان كردن محاسبات از طريق طرح نه نه و قاعده موسوم بهخطاين منسوب به مسلمين است.محاسبات اعداد بزرگ نجومي با حداقلاشتباهات حاكي است از تبحير آنها در علم اعداد.بعلاوه،مسلمين درساختن آلات نجومي،تكميل اسطرلاب،و ماشينهاي محاسبه جهت تنظيمزيجها كارهاي ارزنده انجام دادند.
ازين تحقيقات و مطالعات در فيزيك و مكانيك هم نتايج نيكو وجالب بدست آمد.ابو معشر بلخي در كتاب المدخل الكبير كه راجع بهنجوم است-و در 1130 بوسيله يوهانس هيسپالنسيس به لاتينيترجمه شده-تاثير ماه را در مساله جزر و مد بررسي كرد و اروپا ظاهرادر قرون وسطي قوانين راجع به جزر و مد را از كتاب وي آموخت. (12) در فسطاط مصر يك دانشمند رياضي به نام فرغاني،در روزگارمتوكل توانست ميلهيي مخصوص تعبيه كند براي اندازهگيري ارتفاعآب نيل در (Optics) در اروپا هنگام فيضان.كارهاي يعقوب كندي و مخصوصا ابن هيثمبصري در مسائل مربوط به علم مناظر تاثيرگذاشت چنانكه،هم راجربيكن به آثار ابن هيثم مديون شد و هم كپلر. (13) ابن هيثم بزرگترين فيزيكدان مسلمين بود و يكي از بزرگترين محققانعلم مناظر در تمام ادوار (14) در واقع تحقيقات ابن هيثم درباره نور وقواعد انكسار و انعكاس آن منشا كشفيات بعدي شد،بطوريكه ميتوانگفت اگر ابن هيثم نبود راجربيكن بوجود نميآمد و خود راجربيكن در يككتاب خويش مكرر از ابن هيثم نام ميبرد و از سخنان او نقل ميكندچنانكه كپلر نيز ازين دانشمند (Alhasen) ميخواندهاند و او را بعضيمحققان از حيث مسلمان نام ميبرد.ابن هيثم را اروپائيهابسبب نامش الحسن ميتوان گفت كه وي بهر حال بهترين تجسم روح تجربي بود در تمام قرون وسطي (16) بيرونيدر باب وزن مخصوص اجسام تحقيقات علمي كرد و وزن مخصوصشانزده جسم را با چنان دقتي تعيين نمود كه تقريبا با علم امروز موافقاست.مطالعات ابوالفتح خازني صاحب ميزان الحكمه در باب تعادلمايعات اهميت علمي داشت و وي هم در باب وزن مخصوصاجسام و آلياژها تحقيقات و محاسبات درست كرد.مطالعات خازني البتهمحدود به انواع ترازو نيست.در باب وزن،مركز ثقل و مسائل مربوط بهآنها نيز بحث فيزيكي و رياضي دارد.در هر حال راجع به انواع ترازوتحقيقات بسيار بوسيله مسلمين انجام يافته است و خاصه در باب ترازويرومي-قراسطون.بعضي مكانيسينهاي مسلمان،حتي در عهد جنگهايصليبي،براي پادشاهان فرنگ نيز پارهيي تعبيهها درست ميكردهاند (17) رويهمرفته در مكانيك-علم حيل و جراثقال-تحقيقات مسلمين خالياز اهميت نبود-خاصه از لحاظ نظري.از مرده ريگ يونانيان (Heron d,Alexandrie) را قسطابن لوقا ترجمه كردبه امر المستعين بالله خليفه عباسي. رسالههرون اسكندراني از كارهائي كه خود مسلمانان درينرشته انجام دادند رساله احمد خوارزمي بود-از بني موسي.درين رساله،خوارزمي توضيحات علمي جالبي درباب بعضي مسائل مربوط بههيدروليك داده بود.يك اثر جالب ديگر مسلمين درين باره عبارتست ازرساله بديع الزمان جزري كه مؤلف آن را در سال 602 هجري به فرمانقرا ارسلان امير ديار بكر تاليف،كرده است و قسمت عمده اسباب وتعبيههايي كه وي در آن شرح ميدهد اختراع خود او بوده است.
وقتي تاريخ تكنولوژي جديد بررسي شود سهم مسلمين در تحول آنبيشك قابل توجه است. 13
پينوشتها:
Sarton, Introduction, I/585 1.
2. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/103
Sarton, Introduction, I/563-4 3.
4. خيام بعنوان عالم جبر/104
Carra de Vaux, in Legacy of Islam/390 5.
6. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/109
7. سارتون،سرگذشت علم،ترجمه احمد بيرشك/205
Nallino, EI(2),Vol.I/1138 8.
9. تقي زاده،تاريخ علوم در اسلام/99
10. Aydin Sayili, in Ankara uniuersitesi dil ue Tarib-Gografya FakultesiDergisi,Cilt XIV, Sayi 1-2/2-3
11. تقي زاده،تاريخ علوم در اسلام/97
Millas, J.M. EI(2), Vol.I/143-4 12.
Legacy of Islam/334 13.
Sarton, Introduction I/271 14.
15. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/106
Sarton Introduction, I/694 16.
سبزتر از بهار(روایتی داستانی از زندگی امام هشتم)
این مجموعه در سه بخش زندگینامه، سال شمار زندگی و چهل سخن که شامل احادیث این امام معصوم می باشد تدوین شده است که در آن ابتدا زندگی امام مهربانی را به شیوایی بیان نموده و سپس در بخشی کوتاه،احادیثی چند از این امام همام را در زمینه های گوناگون بیان کرده است.
شکوه قاسم نیا،مؤلف کتاب تلاش کرده است با روایتی روان و شیرین،زندگی آفتاب هشتم را تبیین کرده و رازهای محبوبیت و شکوه آسمانی ایشان را روشن سازد به گونه ای که توان برقراری ارتباط با مخاطبین نوجوان و جوانان زیر 18 سال فراهم آید..
صبح بود یا غروب ...
سه شنبه بود یا پنج شنبه ...
ماه ذیقعده بود یا ربیع الثانی...
سال 148 هجری قمری بود یا ...
اما شهر، شهر مدینه بود که کبوتری به بزرگی تمام آرزوها، در آسمانی آبی بیکران به پرواز درآمد. بال هایی به درخشندگی خورشید داشت و چشم هایش همچون دو قطعه الماس برق می زند.
از کجا آمده بود؟ نا معلوم! لانه ای درزمین نداشت و دل به سبزی هیچ درختی نبسته بود. هشت بار آسمان مدینه را چرخید وهشت بار خواب به خواب رفتگان را برهم زد تا سرانجام بر بام خانه ای نشست که در آن کودکی متولد شد که دست هایش سجده گاه زمین را می جست و نگاهش رو به کعبه در پرواز بود.
بخشهایی از این کتاب است.
نیکولا کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Nicolas) نام چندیدن کتاب کودکانه فرانسوی است. ایده این کتاب ها شرح حال یک کودک ایده آل در دهه ۵۰ میلادی فرانسه می باشد. اولین سری از کتاب های نیکلا کوچولو به تاریخ ۲۹ مارچ ۱۹۵۹ باز می گردد که توسط آقای رنه گوسینی به رشته تحریر درآمد و تصویرگری آن بر عهده آقای ژان سمپه که هر دو فرانسوی هستند، بود. همکاری این دو تن باعث شد که آثارشان با نام سمپه گوسینی نیز شناخته شود. داستان هر کتاب توسط اول شخص و قهرمان داستان، یعنی نیکولا کوچولو نقل می شود. اتفاقاتی عجیب و خنده دار این کتاب باعث شد تا عنوان کتابی برای
کودکان هفت ساله تا پیرمردان هفتاد ساله در پشت جلد آن نقش بندد.
نام کتاب : بابا برفی
نویسنده : جبار باغچه بان
تصویرگر: آلن بایاش
قیمت : ۷۵۰۰ریال
چاپ اول :١٣٤٩
چاپ چهاردهم: ١٣٨۶
موضوع و تعداد صفحات: داستان -۲۲صفحه
انتشارات: کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
گروه سنی : در شناسنامه کتاب آمده ب و ج؛ ولی برای رده سنی الف (4-6 سال) هم مناسب است.
داستان فضای زمستانی روزهای کودکی ام در آذربایجان را در ذهن من تداعی کرد که زمستانهایی سرد و پربرف داشت. در آن زمستان سرد چند دختر و پسر راه می افتند تا بروند دیدن پدربزرگ که در حیاط مدرسه سکونت دارد (منظور می تواند بابای پیر مدرسه باشد که بچه ها پدربزرگ می نامندش) بچه ها بعد دیدار پدربزرگ از او اجازه می گیرند در حیاط بزرگ مدرسه برف بازی کنند و بعد با همدیگر یک آدم برفی درست می کنند شبیه پدربزرگ و دورش حلقه می زنند و آواز می خوانند که :" بابا برفی، بابا برفی چه کم حرفی چه کم حرفی ". پدربزرگ ، بابابرفی بچه ها را می بیند و می گوید که حالا که از سرما نترسیدید و اینو درست کردید کاری هم برایش بتراشید . بابا برفی که نمی تونه بیکار باشه. من همه کاری می توانم بکنم...شب بچه ها خواب می بینند که بابا برفی برای مردم نان می پزد و خودش از آتش تنور کوچک و کوچکتر می شود...صبح نگران و ناراحت به حیاط مدرسه می دوند بابا برفی آب شده اما پدربزرگ همچنان خندان به آنها خوشامد می گوید...هیچ آفتاب و آتشی نمی تواند پدربزرگ را آب کند...تازه با رفتن او هم٬ بچه ها با یادآوری کارها و خاطراتش احساس خواهند کرد که او همیشه زنده است....بچه ها آواز می خونند: "سرت رفت و کلاهت موند، بابا برفی بابا برفی/ دلت شد آب و آهت موند؛ بابا برفی بابا برفی/ دو چشم ما به راهت موند، بابا برفی بابا برفی".....
تصاویر داستان توسط آلن بایاش فرانسوی ترسیم شده. آلن بایاش تصویر گر و نویسنده کتاب کودک هست و بیش از چهل سال است که با ایران و فرهنگ ایرانی آشناست و سالها در ایران زندگی کرده و چهار دهه هست که با کانون پرورش فکری کودکان همکاری می کند. تصاویر کتاب جذاب بوده و ارتباط خوبی با تخیلات و تصورات کودک برقرار می کند فقط یک ایراد جزیی است و آن اینکه در داستان مطرح می شود که چند دختر و پسر می روند دیدن پدربزرگ ( و اسامی بچه ها هم آمده) اما در نقاشیها و تصاویر تقریباً هیچ دختری دیده نمی شود و این برای پسرک 5 ساله من مورد سوال بود که پس دخترها کو؟؟؟ (شاید در نقاشی های چهار دهه پیش بوده و در چاپهای بعدی حذف شده...نمی دانم ...چاپ های قدیمی کتاب را ندیده ام...)
نکته جالب توجه برای خودم بعد از خوندن این کتاب این بود که متوجه شدم که اگر ثمین باغچه بان در رنگین کمونی که به پدرش تقدیم کرده ؛ بیان می کند که اولین شعرها و سرودها و اولین نقاشی ها را از پدر آموخته ...یعنی چه...آنجا که در قصه رنگین کمون تصویر آدم برفی را می بینیم در حال دراوردن نان از تنور و می شنویم "این آدم برفی/ جلوی تنور/ بس که نون پخته/ آتیش گرفته....
خلاصه داستان شازده کوچولو(آنتوان دو سنت اگزوپري): هوانوردي که به ناچار هواپيماي خود را در صحراي افريقا فرود آورده، با بسربچه يا همان شازده کوچولو که از سياره اي کوچک به آنجا آمده آشنا مي شود. شازده کوچولو به نقل ماجراهايي که در سفر فضايي خود از سر گذرانده مي پردازد. او طي سفر خود مي خواهد بداند در زندگي چه چيز اهميتي بيش از چيزهاي ديگر دارد.
الگوهايي براي گفتگوي فلسفي
اثر جاودان سنت اگزوپري با عنوان شازده کوچولو، داستان عميقي است که کودکان را وارد گفتگو و بحث فلسفي مي سازد. تجربه هاي شخصي نويسنده اين اثر به عنوان خلباني که خود زماني هواپيمايش ناچاراً در آنجا فرود آمده و گرفتار شده، احساس باورپذيري خاصي را به مخاطب اين داستان مي دهد. هرجا که زندگي با امري خيالي آميخته مي گردد، جذابيت و روح خاصي را به همراه دارد و اين موضوع در هيچ کجا مشهودتر از توصيف هاي سنت اگزوپري از خودش و همچنين موقعيت قهرمان داستانش وجود ندارد. شخصيت او در داستان، هم باورپذير است هم در عين حال ما را با موقعيت هايي خيالي و داستاني مواجه مي گرداند. دست و پنجه نرم کردن اين خلبان با محيط خشک اطرافش توأم با ستايش او از زيبايي طبيعي، حکايت از تجربه مستقيمي دارد که اگزوپري آن را به نحو دقيقي ترسيم مي کند. حضور امري فراطبيعي در زندگي واقعي به کودکان زمينه اي مي دهد تا به چيزي بيانديشند که فراتر از امر معمول است.
هنگامي که ما خود را با سفرها و دشواري هايي که شازده کوچولو از سر گذرانده همراه مي کنيم با بسياري از مفاهيمي همچون "قدرت"، "بي ثباتي"، "عشق" و"تنهايي" نيز مواجه مي شويم. به عنوان مثال اين داستان ما را به تأمل در مورد تلقي هاي متضاد از مفهوم مالکيت وا مي دارد. برخلاف شازده کوچولو که "دارايي" برايش متکي بر تعهد و وفاداري است، از نظر آن مرد تاجر "داشتن" معنايي مال اندوزانه دارد. همچنين شازده کوچولو ضمن مراودات خود با ديگران در زمينه برخي موضوع ها مثل دوستي به برخي مسائل اهميت مي دهد و برخي ويژگي ها را طرد مي کند. هنگامي که ما نيز از ديد معصومانه و همين طور انتقادي شازده کوچولو مي نگريم، ما هم انگيزه مي يابيم به تأمل و پرسش پيرامون پيش فرض ها و عقايد خود بپردازيم.
يکي از عميق ترين مسائلي که در کتاب شازده کوچولو مطرح مي شود، مواجهه او با تعداد بيشماري گل سرخ روييده بر روي زمين است. او در برخورد با آنها آه مي کشد و در ابتدا خود را بد بخت احساس مي کند، چرا که گلش در سياره او گفته بود که بي همتاست، اما حالا هزاران گل مشابه او را بر روي کره زمين مي بيند. در واقع در اين قسمت داستان، شازده کوچولو و بالطبع مخاطبان او با پرسشي بي اندازه مهم مواجه مي شوند. اين پرسش که گل مورد علاقه او چه تمايزي با اين همه گل هايي دارد که در ظاهر تفاوتي با گل او ندارند؟ و اصلاً چه دليلي هست که گل خود را بيش از آن گل ها دوست بدارد؟ اگرچه پس از اين اتفاق شازده کوچولو به کمک روباه از اين هراس و ترديد نجات مي يابد و پي مي برد که "آنچه اصل است از نظرها پنهان است"، اما اين قسمت داستان مي تواند زمينه گفتگوهاي زيادي را براي مخاطبان به وجود آورد که همگي کنکاشي است بر سر معني دوست داشتن و عشق، به ويژه پرداختن به آن مفهومي که شازده کوچولو از روباه ياد مي گيرد يعني "اهلي کردن".
پرسش هايي که شازده کوچولو مطرح مي کند باعث مي شود کودکان مخاطب او نيز به احتمال زياد خود را در موقعيتي مشابه موقعيت او قرار دهند. در مقابل، پاسخ هايي که دريافت مي کند جواب هايي است که بزرگسالان يا "آدم بزرگ ها" پيش روي او مي نهند. گرچه ممکن است آن شخصيت ها به نظر غير منطقي برسند، اما پاسخ هايي که شازده کوچولو از آنها دريافت مي کند، بازتاب دهنده روال جهان واقعي است. جمله "آن کاري را که من مي گويم انجام بده چون من پادشاهم" تفاوت چنداني با "چون من پدر، مادر يا معلم تو هستم" ندارد. به علاوه که شازده کوچولو خود گفته " هرگز در زندگي از سؤالي که يک بار پرسيده دست بردار نبوده است". شازده کوچولو براي کودکان نمونه همان شخصيت آنهاست که تا پاسخ پرسشي را نيابند از پرسيدن دست نمي کشند و پس از دريافت پاسخ به بررسي آن مي پردازند. روند ارزيابي ها و منظر انتقادي اين کتاب به ويژه در برابر "آدم بزرگ ها" نه تنها سنگ بنايي براي به دنبال آوردن رشته اي از پرسش ها مي شود، بلکه همچنين تأمل فلسفي را براي بچه ها ممکن مي سازد. اين اثر شگفت انگيز مي تواند به عنوان منبعي غني مورد استفاده افرادي قرار گيرد که درگير پرورش پژوهشگري ها و کنکاش هاي جمعي بر سر کلاس هاي ابتدايي هستند.
چند پرسش براي بحث فلسفي:
قسمت ابتدايي: توصيف هاي نويسنده از خود و توصيف او از گرفتار شدن هواپيمايش و آشنايي با شازده کوچولو:
1- آيا همه آنچه براي قهرمان داستان اتفاق افتاده در واقعيت هم براي نگارنده رخ داده است؟
2- تفاوت بين چيز خيالي با واقعي چيست؟
3- آيا مي توانيد فکر کنيد داستاني که خوانديد تماماً واقعي باشد؟
- خلبان اشاره مي کند که "وقتي براي آنها(آدم بزرگ ها) از يک دوست جديد حرف مي زني آنها هرگز از چيز با اهميتي سؤال نمي کنند". آنها هرگز نمي پرسند: صداي او چه جوريه؟، کدام بازي را خوب بلده؟، آيا پروانه جمع مي کنه يا نه؟. آنها هميشه مي پرسند: او چند سالشه؟، چندتا برادر داره؟، وزنش چقدره؟، پدرش چقدر پول در مياره؟
4- يک دوست را چگونه توصيف مي کنيد؟
- خلبان مي گويد آدم بزرگ ها هنگامي باور خواهند کرد که شازده کوچولويي از يک سياره ديگر آمده که به آنها بگويي مثلاً او از سياره 612 B- آمده. "اگر دليلت براي وجود او اين باشه که او شاد بود يا مي خنديد، به دنبال يک گوسفند مي گشت، آنها باور نخواهند کرد".
5- چه دليلي داريم که بگوييم شازده کوچولو حقيقتاً وجود داشته؟
- خلبان مي گويد"اگر سعي کنم که اون رو توصيف کنم، ديگه اون رو از ياد نخواهم برد"
6- آيا توصيف کردن شخصي به شما کمک خواهد کرد که او را هيچ وقت فراموش نکنيد؟
7- چه راه ديگري براي به خاطر سپردن ديگران وجود دارد؟( مي توان به نقاشي کشيدن آنها اشاره کرد)
- اگر خلبان هواپيماي خود را تعمير نمي کرد، ممکن بود بميرد. اما شازده کوچولو فکر مي کرد که نزاع بين گوسفندها و گل ها امر جدي تري است.
8- کدام يک از اين موضوع ها مهمترند؟ چرا؟
- خلبان وسايل خود را رها کرد و به دلداري دادن به شازده کوچولو پرداخت. او مي انديشيد توجه به دوستش مهمتر از زندگي خودش است.
9- اگر شما جاي خلبان بوديد به تعمير هواپيماي خود مي پرداختيد يا به دوست خود توجه مي کرديد؟
10- آيا هميشه توجه به مشکلات دوستان مهمتر از مسائل خود ماست؟
11- چه مواقعي بايد توجه به مشکل دوست خود را به کار خود ترجيح دهيم؟
قسمت مياني: شازده کوچولو به توصيف سفر خود مي پردازد:
12- آيا آن گل سرخ واقعاً شازده کوچولو را دوست داشت؟
13- چرا شازده کوچولو سياره و گل خود را ترک کرد؟ آيا کار او درست بود؟
- پادشاهي که در داستان، شازده کوچولو با او رو به رو مي شود بدون داشتن فرمانبري، فرمانروايي مي کرد و خودپسندي که در به در به دنبال کسي بود که او را تحسين کند.
14- اگر پادشاه درون داستان هيچ فرمانبري نداشته باشد، آيا مي توان او را صاحب قدرت خواند؟
15- چرا آن مرد مغرور در داستان خواهان ستايش بود؟
16– آيا او شايسته ستايش بود؟
17– ستايش کردن به چه معناست؟
18- آيا با آن مرد تاجر که مي گفت مالک آن ستاره هاست چون آنها را زودتر ديده موافقيد؟
19- چرا شازده کوچولو از مرد فانوس افروز بدش نمي آمد و در دل خواست که با او دوست شود؟
قسمت انتهايي: شازده کوچولو به کمک دوستي با روباه براي بسياري از پرسش هايش جواب مي يابد و رفتن مي انديشد.
20- تفاوت گل شازده کوچولو با آن گل هاي ديگر چيست؟
21- آيا براي شناختن و فهميدن افراد بايد آنها را دوست داشت؟