آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 8
بازدید هفته : 44
بازدید ماه : 165
بازدید کل : 95761
تعداد مطالب : 197
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1
Alternative content
| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
استاد خرمشاهی درباره کتاب مغز متفکر جهان شیعه گفت: این کتاب، کمتر علمی و تاریخی است و ارزش تحقیقی ندارد. وی هیچ کدام از کتاب های مرحوم منصوری را دارای ارزش استناد و تحقیق نمی داند چرا که به گفته وی، ذبیح الله منصوری در ترجمه کتب، حدود 70 درصد به متن اصلی کتاب اضافه می کرد.
متن کامل این گفت و گو را در ادامه می خوانید:
نظر شما نسبت به کتاب مغز متفکر جهان شیعه، اثر ذبیح الله منصوری چیست؟
شادروان ذبیح الله منصوری، پدیده ای در عالم نشر و فرهنگ 50 سال اخیر ایران بوده است. کتاب هایی که ایشان تألیف یا ترجمه آزاد کرده از سینوهه گرفته تا ملاصدرا و همین کتاب «مغز متفکر جهان شیعه» که در مورد امام صادق(ع) است، غالباً متون اصلی این کتب، بسیار کوتاه تر و متفاوت تر از آن چیزی است که آقای منصوری نوشته است. البته نباید خوشخوانی و مردم پسندی آثار او را انکار کرد. تیراژ کتاب های او و اقبالی که عامه به او دارند، این موضوع را نشان می دهد.
آنچه ایشان راجع به امام صادق(ع) مطرح کرده است، یک مشت مشهورات و شنیده ها بوده و کمتر علمی و تاریخی است. ایشان یک تاریخ نگار بوده که حدود 50 سال قلم می زد و نبض مخاطب دستش آمده بود. به نظر من، این کتاب ارزش تحقیقی ندارد. در واقع هیچ کدام از کتاب های مرحوم منصوری، ارزش استناد و تحقیق ندارد چرا که ایشان در ترجمه کتب، حدود 70 درصد به متن اصلی کتاب اضافه می کرد. پس این کتاب را اگر کسی به عنوان مقدماتی ترین کتاب بخواهد بخواند، اشکالی ندارد اما پس از آن باید به منابع جدی رو بیاورد و از کتاب شناسی ها و امکانات اینترنتی و دیجیتالی و سایت کتابخانه ملی استفاده کند.
استاد! به نظر شما درباره معرفی وجهه علمی امام صادق(ع) آیا اقدامات کافی صورت گرفته است؟
شخصیت امام صادق چندان علمی است که ما را شیعه جعفری می نامند. آثار فراوانی درباره امام ششم ما به زبان های مختلف و کمتر به فارسی نوشته شده است. به نظرم جا دارد که یک مُسند و یک مجموعه احادیث یا دانشنامه یک جلدی با چند صد مدخل برای حضرت ایشان تدوین شود و ما که معمولاً شناخت اعتقادی از ائمه خود داریم نه شناخت علمی، تاریخی و فرهنگی، از آن بهره ببریم. این پیشنهاد من است. با توجه به این که نهادهای فرهنگی زیادی در کشور ما وجود دارد و 11 هزار ناشر داریم، بهتر است چنین دانشنامه ای تدوین شود.
با توجه به این که حضرتعالی از بنیانگذاران و سرویراستاران دایره المعارف تشیع هستید، همکاران شما تاکنون چه منابع فارسی درباره حضرت امام صادق(ع) منتشر کرده اند؟
در دایره المعارف تشیع زندگی نامه هر 12 امام را پشت سر هم و بدون توجه به حروف الفبا آورده ایم. دلیل بی توجهی به حروف الفبا در مورد ائمه معصومین این بود که زندگی همه آنها را در یک جا بیاوریم. مطالب مربوط به ائمه را مرحوم استاد زریاب خویی نوشته است که مورخ بزرگی در روزگار ما بود و سال 73 فوت کرد. این منبع بزرگی است و کتاب شناسی هم دارد.
دایره المعارف تشیع، کتاب دیگری را به نام راه راستان منتشر کرده که مربوط به زندگی 14 معصوم (ع) است. به نظرم تا به امروز چنین تحقیقی درباره 14 معصوم نگاشته نشده است. اثری ارزشمند و بسیار محققانه که همه فهم و مستند و تحقیقی است.
/
دويست و شصت و دومين نمايشگاه كتاب استاني و دهمين نمايشگاه كتاب اصفهان شامگاه شنبه 15 شهريور ماه در محل دائمي نمايشگاه هاي بين المللي اصفهان با حضور 500 ناشر از سراسر كشور افتتاح شد.
به گزارش روابط عمومي موسسه نمايشگاه هاي فرهنگي ايران، در اين نمايشگاه 500 ناشر از سراسر كشور آثار خود را در ۳۵۰ غرفه به نمايش گذاشته اند.
مديركل فرهنگ و ارشاد اسلامي استان اصفهان در مراسم افتتاحیه این نمایشگاه اظهار کرد: در حاشيه اين نمايشگاه 30 برنامه جانبي مثل معرفي كتاب، نشست با نويسندگان و معرفي آثار علمي برگزار ميشود. در اين نمايشگاه سعي شده با بهرهگيري از بهترين ناشران علمي و فرهنگي فضاي مناسبي را براي علاقهمندان ايجاد كنيم.
زرگرپور استاندار اصفهان در حاشیه بازدید از دهمین نمایشگاه کتاب اصفهان خاطرنشان كرد: در اين نمايشگاه حدود 300 غرفه و 340 ناشر شركت كردهاند حتي 20 ناشر خارجي هم شركت كردهاند كه عدد قابل قبولي است به همين سبب انتظار ميرود مردم اصفهان استقبال مناسبي از اين نمايشگاه صورت دهند و ما را مجبور كنند در سال آينده خيلي با شكوهتر و در فضاي بزرگتر به برپايي جشنواره بپردازيم.
وي گفت: امسال سعي در كيفيسازي نمايشگاه داشتيم و به همين دليل از ناشران حاضر خواستيم در اين راستا تلاش كنند؛ با وجود مشكلات گراني كتاب ما تلاش كرديم در اين نمايشگاهها براي رفاه حال شركت كنندگان با تخفيفاتي 30 درصدي كه محاسبه شده به همشهريان اين انگيزه را بدهيم كه در نمايشگاه شركت كنند.
مکان برگزاری نمایشگاه: اصفهان- پل تاریخی شهرستان- شرکت نمایشگاه های بین المللی اصفهان
زمان: 15 شهریور الی 20 شهریور
ساعات بازدید از نمایشگاه: 9 الی 12:30 و 16 الی 21:30
مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان
نویسنده : منوچهر احترامی
جبهه جهانی مستضعفین - موسسه بهداشت معنوی از سال ۱۳۸۳ و پیرو نامه دفتر مقام معظم رهبری به شورای عالی انقلاب فرهنگی جمعی از طلاب و دانش آموختگان حوزه علمیه به صورت حرکت جهادی علمی - فرهنگی را به منظور آسیب شناسی و مقابله با جنبش های معنوی نوظهور آغاز کردند.
پژوهش های انجام شده، به صورت مقاله در نشریات گوناگون منتشرشد و از همان زمان نشست ها و برنامه های علمی - فرهنگی در دانشگاه ها، حوزه های علمیه و سایر مراکز فرهنگی و دولتی کشور برگزار شد، که اهم آن برگزاری کارگاه های یک روزه برای روحانیون مستقر با همکاری سازمان تبلیغات و کارگاه های یک روزه برای اساتید دانشگاه با همکاری معاونت امور اساتید نهاد نمایندگی ولی فقیه در دانشگاه ها بود.
در دوسال اخیر مجموعه اعضا با همکاری نزدیکتر فعالیت هایی را انجام دادند که مهمترین دستاورد های آن عبارت بود از، تدوین راهبرد مقابله با جنبش های معنوی نوین برای سازمان تبلیغات اسلامی، تدوین سیاست های مقابله با معنویت های نوظهور با حمایت دفتر تبلیغات اسلامی و ارائه آن به شورای عالی انقلاب فرهنگی.
حضور در پنجمین اجلاس پارلمان ادیان جهان در ملبورن استرالیا و تدوین گزارش تحلیلی از این اجلاس در بیش از دویست صفحه با عنوان «به سوی یک دین جهانی» انتشار فصلنامه تخصصی «مطالعات معنوی» با همکاری پژوهشکده باقرالعلوم، آغاز به همکاری با مرکز تحقیقات جامعه مدرسین، آماده سازی بیش از چهل عنوان کتاب کوچک نقد جنبش های معنوی نوین، راه اندازی سایت «بهداشت معنوی» و در نهایت ثبت رسمی «مؤسسه علمی - فرهنگی بهداشت معنوی» از جمله اقدامات این موسسه بوده است.
«موسسه علمی- فرهنگی بهداشت معنوی» با مأموریت آسیبشناسی و مقابله با جنبشهای معنوی نوظهور، در سال همت مضاعف و کار مضاعف (۱۳۸۹) به عنوان یک سازمان مردم نهاد با شماره پروانه ۱۴۴۵۶۸/۸۳/۸/۱ تأسیس شد.
سیاست ها
این مؤسسه بر اساس سیاستهای زیر مأموریت خود را دنبال میکند:
- اولویت مواجهه ی فرهنگی با جنبشهای معنوی نوپدید
- انصاف، صداقت و خیرخواهی به خصوص در برنامه های انتقادی
- تأکید بر تولید دانش و کار با پشتوانه دانشی در رویارویی با کجروی های معنوی
- قرائت جهانی از مقابله با جنبشهای معنوی نوین و تحلیل آن در چارچوب نظری استکبار فرهنگی
- پرهیز از اقدامات کوچک و موقت در برابر گستره فعالیت جنبشهای معنوی نوپدید و اجرای برنامه های بزرگ، فراگیر و پایدار.
- همراهی انتقاد و روشنگری با ارائه معنویت ناب اسلامی.
- پرهیز از رویکرد تدافعی و اتخاذ رویکرد تهاجمی.
- ارتباط نزدیک و انسجام میان کارهای گوناگون.
- ایجاد کانونی برای مطالعه و بررسی جنبشهای معنوی نوظهور
- به وجود آوردن مرجع پاسخ گویی و مشاوره در زمینه جنبش های معنوی نوین
- گسترش گفتمان بهداشت معنوی در سطوح عمومی و تخصصی
- تثبیت پارادایم مطالعات انتقادی در ارتباط با جنبش های معنوی نوپدید در محیط های علمی.
- ایجاد نهضت مردمی مقابله فرهنگی با جنبش های معنوی نوظهور و گسترش شبکه بهداشت معنوی در سراسر کشور.
- به کارگیری همة عوامل جامعهپذیری در جهت بازدارندگی در گرایش به معنویتهای نوظهور.
- استفاده از ظرفیت های ملی و جهانی برای رویارویی با جنبش های معنوی نوظهور
- تشکیل هستههای علمی - فرهنگی در سایر کشورهای اسلامی
- جذب پژوهشگران و کارشناسان مطالعات جنبشهای معنوی نوظهور و ساماندهی گروههای مطالعاتی و فرهنگی حمایت از پایان نامههای مرتبط با مأموریت مؤسسه
- ایجاد کتابخانة تخصصی جنبشهای معنوی نوین
- رصد دائمی فضای فرهنگی جامعه و ارزیابی میدانی گستره فعالیت جمنها (جنبشهای معنوی نوظهور)
- آگاهسازی اقشار تأثیرگذار فرهنگی از آسیب های جمن ها و آشنا کردن مجامع علمی با مطالعات انتقادی در این حوزه
- تولید متنوع محصولات فرهنگی در راستای روشنگری نسبت به جنبش های معنوی نوین و توزیع گسترده آن در جامعه.
- برگزاری کارگاههای آموزشی، همایشها و نشستهای علمی و فرهنگی و برپایی کرسیهای نظریهپردازی
- ایجاد سایتهای فعال و یکپارچه در شبکه جهانی اینترنت
- همکاری با سازمان ها، شخصیتها و گروههای علمی و فرهنگی داخلی و خارجی در ارتباط با مأموریت مؤسسه
برنامه ها و فعالیت های موسسه
الف - طراحی و اجرای برنامه های آموزشی متنوع
دوره های آموزشی در ۳ سطح تنظیم شده است:
- کارگاه یگ روزه، ۶ ساعت (انگیزشی – اطلاع رسانی)
- دو واحد، ۳۲ ساعت (آموزشی مقدماتی)
- چهار واحد، ۶۴ ساعت (آموزشی تکمیلی)
- دوره های آموزشی که موسسه به طور مستقل برگزار کرده است.
- دوره های آموزشی تربیت نیروهای کارشناس(پژوهشگر و مبلغ ) ویژه طلاب
يكي از اقدامات اساسي براي مقابله با عرفان های نوظهور ،«پرورش نیروهای توانمند و کارامد برای مقابله به عرفان های کاذب است از این رو واحد آموزش مرکز اطلاع رسانی و پاسخ گویی با اولویت قرار دادن آموزش طلاب و روحانیون ، آموزش و آگاه سازي طلاب جهت تأمین نیروی پژوهشی و تبلیغی . این دوره ها برای طلاب فرهیخته سطح ۲ به بالا ( برادران و خواهران ) در قم و تهران برگزار کرده است.
دوره های که با همکاری سایر مراکز آموزشی برگزار شده است
۱- دانشگاه پردیس قم
۲- سازمان تبلیغات قم
۳- دانشگاه کشاورزی کرج
۴- مدرسه معصومیه
۵- گروه خطابه امیر بیان
۶- دانشگاه علوم پزشکی تبریز
۷- آموزش و پرورش قم
۸- دانشگاه آزاد اصفهان
۹- پودمانی مبلغان دفتر تبلیغات
۱۰-آموزش های کاربردی معاونت تبلیغ حوزه علمیه قم
۱۱-دوره ویژه مبلغان، معاونت فرهنگی جامعه الزهراء
۱۲-بنیاد مهدویت
۱۳-مؤسسه فرق و ادیان
۱۴- و ....
ب - برگزاری کارگاه
- برگزاری کلاس های آموزشی پودمانی جهت توانمندسازی نیروهای مؤسسه :
• آموزش زبان انگلیسی
• آموزش محقق مجازی
• آموزش فن بیان و خطابه
ج -سمینارها
یکی از فعالیت های اصلی و گسترده مرکز مطالعات و اطلاع رسانی برگزاری سمینارهای عمومی و تخصصی است که با همکاری برخی از نهادها و سازمان ها برگزار می شود. نظیر:
• معاونت تهذیب حوزه های علمیه
• نهاد مقام معظم رهبری در دانشگاه ها
• سازمان فرهنگی هنری شهرداری
• سازمان تبلیغات استان تهران
• معاونت تبلیغ اداره کل ادیان و فرق
• معاونت فرهنگی دانشگاه ها
• مؤسسه فرق و ادیان
• بناید مهدویت
• بنیاد فرهنگی خاتم اوصیاء
سرفصل سمینارهای قابل ارائه برای دانشگاه ها توسط مؤسسه بهداشت معنوی که به سازمانهایی نظیر نهاد رهبری در دانشگاه ها ارائه گردیده:
۱- شاخصه های جنبش های نوپدید معنوی
۲- آسیب شناسی جنبش های معنوی نوپدید
۳- نقش جنبش های معنوی نوپدید در جنگ نرم
۴- خرافه گرایی مدرن( فنگ شوئی ، طالع بینی ، سنگ درمانی ......)
۵- الهیات لیبرال
۶- به سوی یک دین جهانی
۷- رسانه و معنویت
۸- معنویت های نوظهور و تهاجم فرهنگی
۹- خدمات علم روانشناسی به عرفان های نوظهور
۱۰- موفقیت از واقعیت تا توهم ( نیم نگاهی به تئوری جذب ، تجسم خلاق و..)
۱۱- آرامش از واقعیت تا توهم
۱۲- کارکرد معنویت های نوظهور در نظام سلطه
۱۳- نقش علوم انسانی غربی در جنبش های معنوی نوپدید
۱۴- نقش زنان در جنبش های معنوی نوظهور
۱۵- سحر و جادو ابزاری در خدمت معنویت های نوپدید
۱۶- علل گرایش به جنبش های معنوی نوپدید ( مختص ارئه به اساتید و مسئولین فرهنگی )
۱۷- راهکارهای مقابله با جنبش های معنوی نوپدید ( مختص ارائه به اساتید و مسئولین فرهنگی )
۱۸- جریان انحرافی و معنویت های نوظهور
۱۹- ابتذال مفاهیم دینی در عرفان های جدید
۲۰- مدیتیشن و انرژی درمانی در عرفان های جدید
۲۱- یوگا ورزش یا عرفان ؟ ....
۲۲- گزارش میدانی از فعالیت عرفان های نوظهور در ایران ( ارائه به مسئولین فرهنگی)
۲۳- منجی گرایی در جنبش های معنوی نوپدید
۲۴- معنویت در اندیشه و گفتار مقام معظم رهبری
۲۵- نقش سبک زندگی در عرفان پست مدرن
د- نشریه چند رسانه ای حقیقت
تا کنون چهار شماره از نشریه نرم افزاری حقیقت تولید شده است. در این نرم افزار فیلم های برگزیده از سمینارها، تعدادی مقاله، پرسش و پاسخ های گزیده شده از سامانه پاسخ گویی، فایل های در اخیتار از برنامه های رسانه ای کارشناسان موسسه که معمولا به صورت برنامه های رادیویی است و... ارائه می شود.
ح - ایجاد سامانه پاسخگویی بهداشت معنوی
فعالیت های پاسخ گویی در موسسه از ۴ طریق دنبال می شود. نخست پاسخ گویی از طریق سامانه پاسخ گویی سایت. این سامانه آماده دریافت پرسش ها در بارۀ جنبش های معنوی نوظهور است. و در حال حاضر بین یک تا دو هفته پاسخ مناسب را ارائه می دهد. تا کنون بیش از ۱۰۰ پرسش در این واحد پاسخ داده شده است که بیشتر آنها روی سایت قرار دارد و تعدادی آماده بارگذاری است.
دوم پاسخ گویی در جلسات و سمینارهایی که به این منظور ترتیب داده می شود.
سوم پاسخ گویی چهره به چهره که برای مثال در همکاری با واحد نشریه و نمایشگاه همواره پاسخ گویان در محل نمایشگاه حاضر بوده اند.
چهارم پاسخ گویی از طریق سایت شخصی کارشناسان.
همچنین در مواردی در برنامه های ویژه پاسخ گویی نظیر استوا و برنامه پرسش و پاسخ دینی شبکه سیمای قرآن این هدف دنبال شده است. که در این برنامه ها نقش موسسه تنها معرفی کارشناسان بوده است
ز - آماده سازی محتوای برگزاری نمایشگاههای تخصصی
در حال حاضر یک مجموعه تابلوها در چهارده قطعه و مجموعه دیگری در بیست قطعه آماده شده که مطالب و تصاویر آن با کار کارشناسی طراحی شده است. این واحد تا کنون بارها در مراکز مختلف علمی و فرهنگی نمایشگاه های را برگزار کرده است که پنج مورد برتر آن عبارتند از نمایشگاه کتاب سال ۹۰ ؛ نمایشگاه قرآن سال ۹۰؛ نمایشگاه معاونت تهذیب در مدرسه فیضیه در اسفندماه سال ۹۰ ؛ نمایشگاه کتاب سال ۹۱ و نمایشگاه بین المللی قرآن۹۱، نمایشگاه کتاب سال 92.
س- مشاوره گروهی و اختصاصی در مراکز حوزوی و دانشگاهی
در چهار حوزه اصلی
۱- نوع برخورد اطرافیان با افرادی که به دام جمن ها گرفتار شدند.
۲- راهنمایی به خانواده آسیب دیده ها برای پیشگیری و درمان.
۳- بازگشت خود افرادی که چندی پیرو یکی از فرق بودند.
۴- ارائه راهکارهای جایگزین معنویت.
و- راه اندازی سایت های مستقل پژوهشگران
ایجاد پانزده سایت برای اعضای شورای علمی.
مرکز مطالعات و تحقیقات:
فصل نامه تخصصی « معنویت »
آماده سازی دو پیش شماره از فصل نامه تخصصی معنویت که آماده انتشار است.
گروه های تخصصی و کمیته های علمی
مركز مطالعات و تحقيقات با توجه به ميزان آسيب رساني معنويت هاي نوظهور و ميزان اهميت و تاثيرگزاري اين فرقه ها در جامعه برای تشكيل ۱۲ گروه علمي برنامه ریزی کرده است که از این میان تا کنون ۵ گروه فعال شده اند. و با توجه به تخصص پژوهشگران از آنها دعوت به همكاري نموده است.
گروههای عبارتند از:
۱. عرفان يهود و شيطانپرستي
۲. جنبش هاي معنوي روانشناختي
۳. جنبش هاي معنوي فراروانشناختي
۴. گروه جنبش هاي شرقي
۵. اندیشه ها و شیوه های نوین در بهائیت
گروه هایی که هنوز به طور مشخص و طبق برنامه فعال نشده اند:
۶. جامعه شناسي معنويت هاي نوظهور در ايران
۷. جنبش هاي معنوي نوظهور و مطالعات حقوقی
۸. مباني فلسفي عرفان هاي نوظهور
۹. جنبشهاي معنوي نوپديدمسيحي
۱۰. فلسفه و عرفان اسلامي
۱۱. معنويت و رسانه
۱۲. گروه مطالعات راهبردی
پروژه هاي فعال در گروه ها:
۱. تحقيقات در رابطه با عرفان يهود(كابالا) و ارائه مقاله و كتاب و همچنين شناسايي و ترجمه كتاب هاي مورد نياز در اين موضوع و برگزاري نشست علمي توسط گروه عرفان يهود و شيطانپرستي
۲. رصد فعاليت هاي انجام شده و منابع عرفان هاي نوظهور و شناسايي اين فرقه ها در فضاي مجازي رصد جنبش هاي فعال در کشور و تهيه منابع و اسناد از اينجنبشها و ارائه مقاله که به طور پراکنده از سوی محققان انجام می شود و خروجی آن درحوزه رصد کتاب تا یک فاز پیش رفته و گزارش آن در پیوست ۲۰۰ صفحه ای تقدیم می گردد. این پروژه ها باید در قالب گروه راهبردی سامان یابد و مدیریت شود.
۳. تدوین دو عنوان كتاب (قانون جذب و نقد انديشه هاي دونالد والش) توسط گروه جنبش هاي معنوي روانشناختي تدوین شده است.
۴. تشكيل جلسات هفتگي در زمينه نقد و بررسي فرقه ضاله بهائيت و رصد ميزانفعاليتهاي و تاثيرگزاريآنها در فضايفرهنگي و اعتقاديكشور و ارائه تحقيقات و مقالات به مركز توسط گروه بهائيت
۵. ارائه نقد فيلم هاي معنويت گرا در قالب مقالات و ارائه يك عنوان كتاب با عنوان معنويت با طعم هاليوود (با موضوع بوديسم و نئوبوديسمكه در مراحل چاپ قرار دارد) و ارائه يك نشست علمي با موضوع معناگرايي در هاليوود توسط گروه معنويت و رسانه این فعالیت ها باید در گروه معنویت و رسانه سامان بگیرد و توسعه پیدا کند.
۶. گروه جنبش های معنوی فراروانشناختی درمرحله رصد جنبش های فعال در این حوزه است و تا کنون بیش از همه روی طب های مکمل نظیر انرژی درمانی و ... مطالعه می کند تا بر این اساس طرح نامه ای را ارائه نماید.
۷. گروه کابالا نیز گذشته از ارائه کتاب مبانی کابالا به مطالعات گسترده در حوزه تأثیر کابالا بر جنبش های معنوی نوظهور مشغول است و کتاب القباله و شفره التوراه و العهد القدیم اثر الحسین الحسینی معدّی را در حجم ۵۸۳ صفحه در دست ترجمه دارد.
۸. گروه جنبش های معنوی شرقی نیز به طور گسترده این به رصد جنبش های معنوی مربوطه مشغول است و در حال حاضر گذشته از نقد جنبش های فعال در کشور به جنبش هایی که ممکن است وارد کشور شوند نظیر معبد هنر زندگی و ... می پردازد.
۹. روند فعاليت ها در گروه هاي پيش بيني شده اجمالا بدين شكل است.
- تشكيل گروه و انتخاب اعضا و پژوهشگران
- تعيين زمان جلسات هفتگي
- رصد فعاليت هاي جنبش هاي معنوی نوظهور در قلمرو مأموریت گروه با همکاری گروه راهبردی
- ارائه طرحنامه جهت انجام فعاليتهاي گروه
به عنوان نكته آخر قابل ذكر است جلسات مداوم و منظم هفتگي و ارائه گزارش از محتواي جلسات و پيشنهادهاي علمي پژوهشي در راستاي پيشبرد تحقيقات و مطالعات معنوي توسط گروه هاي پيش بيني شده برقرار است.
کتاب
آماده سازی ۲۹ عنوان کتابچه و ۱۷ عنوان كتاب که به مرکز تولیدات موسسه تحویل داده شده و بیشتر آنها به چاپ رسیده است. در مجموع حجم تحقیقات آماده انتشار به صورت کتاب در مرکز مطالعات و تحقیقات بالغ بر ۴۰۰۰ صفحه است که عناوین تعدادی از آنها بدین قرار است:
۱- نگاهي متفاوت به عرفان حلقه
۲- عرفان سرخپوستي
۳- پائلوكوئليو
۴- يوگا و مديتيشن
۵- آسيبشناسيعرفانهاي نوظهور
۶- قانون جذب
۷- ساي بابا
۸- اشو
۹- اكنكار
۱۰- نگاهي متفاوت به شيطانگرايي
۱۱- كاوشي در معنويتهاي نوظهور
۱۲- فرجام من و تو
۱۳- سودايدينداري
۱۴- به سوييكدينجهاني
۱۵- بوديسم و نئوبوديسم (در دست چاپ)
۱۶- نقد انديشههاي دونالد والش (در دست چاپ)
۱۷- نقد عرفان كاباليسم (در دست چاپ)
نرم افزار ایران نمایه
ایران نمایه که نرم افزار تحت وب نمایه نشریات است بزرگترین بانک فهرست شده مقالات فارسی است.
امکانات نرم افزار:
- بیش از یک و نیم میلیون مقاله تمام متن فارسی
- بزرگترین آرشیو مقالات نشریات کشور از سال 57 تا کنون
- دارای 2712 عنوان نشریه
- دارا بیش از هفتاد و دو هزار موضوع مختلف
- ثبت نام و جستجوی عناوین به صورت رایگان
برای آشنایی با این نرم افزار و جستجوی عناوین به صورت رایگان به آدرس زیر مراجعه کنید:
http://www.irannamaye.ir
نقد استاد مطهري به نظر استاد زرينكوب (درباره دو قرن اوليه ايران اسلامي)
دو قرن سكوت؟!
خوانندهي عزيز از آنچه در اينجا ميخواند يك مطلب كاملاً دستگيرش ميشود و آن اينكه عكسالعمل ايرانيان در برابر اسلام فوقالعاده نجيبانه و سپاسگزارنه بوده و از يك نوع توافق طبيعي ميان روح اسلامي و كالبد ايراني حكايت ميكند. اسلام براي ايران و ايراني در حكم غذاي مطبوعي بوده كه به خلق گرسنهاي فرو رود، يا آب گوارايي كه به كام تشنهاي ريخته شود. طبيعت ايراني مخصوصاً با شرايط زماني و مكاني و اجتماعي ايراني قبل از اسلام، اين خوراك مطبوع را به خود جذب كرده و از آن نيرو و حيات گرفته است و نيرو و حيات خود را صرف خدمت به آن كرده است.
چنان كه ميدانيم از سال 41 هجري تا 132 يعني نزديك يك قرن، امويان بر جهان اسلام حكومت راندند. امويان، اصلي را كه اسلام ميرانده بود (يعني امتيازات قومي و نژادي) كم و بيش زنده كردند، ميان عرب و غير عرب - بالخصوص ايراني - تبعيض قائل ميشدند، سياستشان سياست نژادي بود.
امويان حسّاسّيت خاصي عليه ايرانيان داشتند كه با ساير نژادهاي غير عرب مثلاً قبطيها نداشتند. علّت اصلي اين حسّاسّيت، تمايل نسبي ايرانيان نسبت به علويين خصوصاً شخص علي (ع) بود. نقطهي حسّاس اموي، جنبهي ضدّ علوي آن است و نظر به اينكه سياست علوي بر اجراي جنبههاي ضدّنژادي و ضدّ طبقاتي اسلام بود و طبعاً اجراي اين اصل بر عرب خصوصاً قريش - كه خود را نژاد برتر ميدانست - دشوار بود، امويان از نخوت عربي و قرشي به سود حكومت خويش بر ضدّ علويان استفاده ميكردند.
لهذا امويان با هر عنصر طرفدار علويين اعمّ از عرب يا ايراني يا آفريقاي يا هندي مبارزه ميكردند. مظالمي كه آلعلي و پيروان عربشان از امويان ديدند، از مظالمي كه بر ايرانيان در آن دوره وارد شد بسي بيشتر و جانگدازتر بوده است.
از سال 132 كه عبّاسيان روي كار آمدند، دفتر سياست ورق خورد. سياست عبّاسيان تا زمان معتصم - كه عنصر ترك روي كار آمد- بر مبناي حمايت از ايرانيان و تقويت ايرانيان عليه اعراب بود. صد سالهي اول عبّاسي براي ايرانيان عصر طلايي بوده است. برخي وزراي ايراني مانند برامكه- كه از اولاد بوداييان بلخ بودند- و فضل بن سهل ذوالرّياستين سرخسي، بعد از خليفه بزرگترين قدرت به شمار ميرفتند.
ايرانيان در قرن اول حكومت عبّاسي هر چند در رفاه بودند، ولي از نظر سياسي جزء قلمرو خلافت اسلامي بودند و حكومت مستقلي نداشتند. اما پس از صد سال يعني از زمان حكومت طاهريان بر خراسان و بالخصوص از زمان صفّاريان، حكومت مستقل تشكيل دادند.
و البته اين حكومتهاي مستقل در عين حال تا پايان خلافت عبّاسي تحت نفوذ معنوي خلفاي عبّاسي بودند. مردم ايران براي مقام خلافت به اعتبار نام جانشيني پيغمبر اكرم (ص) نوعي قداست قائل بودند و حكومت هيچ حاكمي را در ايران، مادامي كه منشوري از خليفه نميآورد شرعي و قانوني نميدانستند. تا آنكه در قرن هفتم دستگاه خلافت عبّاسي برچيده شد و اين تا حدّي نفوذ معنوي داشتند ولي در ايران به علّت تشيّع اين مردم و غيرشرعي دانستن خلافت آنها، به هيچ وجه نفوذي نداشتند.
برخي از مستشرقين و در رأس همهي آنها سرجان ملكم انگليسي، دو قرن اول ايران اسلامي را- يعني از حدود نيمهي قرن اول هجري كه ايران كه كم و بيش حكومت مستقل در ايران تشكيل گرديد- به اعتبار اينكه در اين دو قرن، ايران جزء و قلمرو و كلّي خلافت بوده و از خود حكومت مستقلّي نداشته است، دورهي سكوت و سكون و احياناً دورهي بردگي ايرانيان ناميدهاند و نوعي جار و جنجال راه انداخته تا آنجا كه برخي ايرانيان را تحت تأثير فكر خود قرار دادهاند.
اگر از ديد امثال سرجان ملكم بنگريم، يعني تودهي ايراني را نديده بگيريم و به تحوّلات فرهنگي و غيرفرهنگي ثمربخش بينظير كه در همين دو قرن رخ داد و سخت به حال تودهي ملت ايران مفيد افتاد، توجّه نكنيم و تنها طبقهي حاكمه را در نظر بگيريم، حق داريم دورهاي را كه ايران جزء قلمرو خلافت بوده دورهي سكونت و سكون بشماريم.
آري، اگر تنها طبقهي حجّاجبنيوسف و ابومسلم خراساني را در نظر بگيريم كه آن يكي صدوبيست هزار نفر را به باد فنا داد و اين يكي ششصد هزار نفر را قتل عام كرد و مانند يك عرب متعصّب نژادپرست نوحهسرايي كنيم كه چرا اين ششصد هزارنفر را نيز حجّاج كه يك عنصر عربي است به باد فنا نداد، و يا مانند يك متعصّب ايراني سوگواري كنيم كه چرا ابومسلم در جاي حجّاج ننشست تا آن صدوبيست هزار نفر هم با دست تواناي او قتل عام شوند، حق داريم كه دو قرن اول را دورهي سكون و سكوت از نظر ايران بناميم، چون با مقايسه با دورههاي ديگر تنها چيزي كه مايهي تأسّف است اين است كه فيالمثل به جاي ابومسلمها نام حجّاجها برده ميشود.
اما اگر تودهي ملّت ايران را، يعني موزه گرزادهها و كوزه گرزادهها را، همانهايي كه سيبويهها و ابوعبيدهها و آلنوبختها و بني شاكرها و صدها افراد ديگر و خاندان ديگر از ميان آنها برخاستند، در نظر بگيريم كه استعدادهاشان شكفت و توانستند در ميدان يك مسابقهي آزاد فرهنگي شركت كنند و گوي افتخار را بربايند و براي اولين بار در تاريخ ايران به صورت پيشواي ادبي، علمي، مذهبي ملل ديگر در آيند و آثاري جاويدان از خود باقي بگذارند و نام خويش و آب و خاك خويش را قرين عزّت و افتخار و جاويداني سازند، اين دو قرن، دو قرن خروش و نشاط و جنبش و نغمه و سخن است.
در اين دو قرن بود كه ايرانيان با يك ايدئولوژي جهاني و انساني فوقنژادي آشنا شدند؛ حقايقش را به عنوان حقايقي آسماني و مافوق زمان و مكان پذيرفتند و زبانش را به عنوان زبان بينالمللي، اسلامي، كه به هيچ قوم خاص تعلّق ندارد و تنها زبان يك مسلك است، از آن خود دانسته و بر زبان قومي و نژادي خويش مقدّم شمردند.
عجباً! ميگويند: «در طي اين دو قرن، زبان ايراني خاموشي گزيده بود و ايراني سخن خويش جز بر زبان شمشير نميگفت».
من حقيقتاً معني اين سخن را نميفهمم! آيا زبان علمي زبان نيست؟! آيا زبان ادبي زبان نيست؟! آيا شاهكار ادبي سيبويه كه در فن خود همطر از المجسطي بطلميوس و منطق ارسطو در فن خودشان به شمار ميرود، جز در اين دو قرن آفريده شده است؟! آيا ادب الكاتب ابن قتيبه كه آن نيز در فن خود يك شاهكار است، محصول اين دو قرن نيست؟! آيا شاهكار ادبي آفريدن مربوط به زبان نيست؟!
خواهند گفت: اينها هر چه هست به زبان عربي است. جواب اين است:
مگر كسي ايرانيان را مجبور كرده بود كه به زبان عربي شاهكار خلق كنند؟ اصلاً مگر ممكن است كسي با زور شاهكار خلق كند؟! آيا اين عيب است بر ايرانيان كه پس از آشنايي با زباني كه اعجاز الهي را در آن يافتند و آن را متعلّق به هيچ قومي نميدانستند و آن را زبان يك كتاب ميدانستند، به آن گرويدند و آن را تقويت كردند و پس از دو سه قرن از آميختن لغات و معاني آن با زبان قديم ايراني، زبان شيرين و لطيف امروز فارسي را ساختند؟
ميگويند:
«زبان اين قوم (ايرانيان قبل از اسلام) زبان قومي بود كه از خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر كفايت بهره داشت. با اين همه اين قوم كه «به صد زبان سخن ميگفتند» وقتي با اعراب مسلمان روبهرو گشتند آيا چه شنيدند كه خاموش شدند؟»
آقاي دكتر زرّين كوب كه سؤال بالا را طرح كردهاند، خود بدان پاسخ دادهاند:
« ميگويند: زبان تازي پيش از آن زبان مردم نيمه وحشي محسوب ميشد و لطف و ظرافتي نداشت. مع هذا وقتي بانگ اذان در فضاي ملك ايران پيچيد، زبان پهلوي در برابر آن فرو ماند و به خاموشي گراييد. آنچه در اين حادثه زبان ايرانيان را بند آورد سادگي و عظمت «پيام تازه» بود و اين پيام تازه «قرآن» بود كه سخنوران عرب را از اعجاز بيان و عمق معني خويش به سكوت افكنده بود. پس چه عجيب كه اين پيام شگفتانگيز تازه، در ايران نيز زبان سخنوران را فرو بندد و خردها را به حيرت اندازد؟ حقيقت اين است كه از ايرانيان، آنها كه دين را به طيب خاطر خويش پذيرفته بودند شور و شوقي بيحدّي كه در اين دين مسلماني تازه مييافتند، چنان آنها را محو و بيخود ميساخت كه به شاعري و سخنگويي، وقت خويش به تلف نميآوردند.»
كوچكترين سندي در دست نيست كه خلفا، حتي خلفاي اموي مردم ايران را به ترك زبان اصلي خود- البته زبانهاي اصلي خود، زيرا در همهي ايران يك زبان رايج نبوده، در هر منطقهاي زبان مخصوص بوده است- مجبور كرده باشند. آنچه در اين زمينه گفته شده است مستند به هيچ سند تاريخي نيست، و هم و خيال و غرض و مرض است. زيبايي و جاذبهي لفظي و معنوي قرآن و تعليمات جهان وطني آن، دست به دست هم داد كه همهي مسلمانان اين تحفهي آسماني را با اين همه لطف از آن خود بدانند و مجذوب زبان قرآن گردند و زبان اصلي خويش را به طاق فراموش كردند، همهي ملل گروندهي به اسلام چنين شدند، و چنان كه مكرّر گفتهايم اگر كوشش عبّاسيان كه سياست ضدّعرب داشتند نبود، زبان فارسي امروز كه با زبانهاي قبل از اسلام متفاوت است پديد نميآمد. خلفاي عبّاسي بهترين مشوّق اين زبان بودند. آنها مايل نبودند كه زبان عربي در ميان تودهي ايراني رايج گردد.
بنيالعبّاس، شعوبيان را كه ضدّعرب بودند و در مطاعن و مثالب عرب كتاب تأليف ميكردند، تأييد و تقويت مينمودند. علان شعوبي كتابي در بديهاي عرب و صفات نكوهيدهي آنان نوشت در حالي كه كارمند رسمي هارون و مأمون بود و در بيتالحكمه براي آنها كتاب استنساخ ميكرد و مزد ميگرفت. همچنين سهلبنهارون شعوبي كه شديداً ضدّعرب بود و عليه عرب كتاب نوشت، مدير بيت الحكمهي هاروني و مأموني بود. همچنان كه قبلاً در فصل مربوط به زبان فارسي گفتيم، مأمون اول حاكمي است كه شاعري پارسيگوي را فوقالعاده تشويق كرده است.
آري آن بود علّت خاموشي گزيدن ايرانيان از پارسيگويي، و اين بود علّت رواج ثانوي اين زبان و البته همچنان كه باز هم گفتهايم رواج ثانوي زبان فارسي به هيچ وجه جاي تأسف نيست، بلكه جاي شكر است. هر زباني از خود لطف و زيبايي خاص دارد. زبان فارسي از بركت لطف و زيبايي خود و هم از همّت و ايمان ايرانيان پارسيگوي، خدمات بسيار ارزندهاي به اسلام كرده است. (1)
پينوشتها
( 1 ) اين مقاله در كتاب خدمات متقابل ايران و اسلام به چاپ رسيده است، جلد چهاردهم مجموعهي آثار استاد شهيد مرتضي مطهري، صفحات 590-583.
مطالب كتاب «دو قرن سكوت» نوشته زرين كوب تا چه حد صحيح و قابل استناد است؟
هرچند اظهار نظر كامل پيرامون تمامي مطالب كتاب نيازمند نقد و بررسي موردي است ؛ اما اگر به صورت كلي بخواهيم ارزيابي درباره آن داشته باشيم در اين زمينه توجه شما را به مطالب ذيل جلب مي نمائيم :
يكم . پيشينه كتاب دو قرن سكوت :
مرحوم دكتر عبدالحسين زرين كوب، دو قرن سكوت را در سال 1330 براي اولين بار به چاپ رساند. اين اثر كه به بررسي سرگذشت حوادث و اوضاع تاريخي ايران در دو قرن اول اسلام مي پردازد، بر اساس ديدگاه باستانگرائي و برتري ايران قبل از اسلام تاليف شده و از نظر تاريخي، ايراداتي اساسي دارد كه مولف در مقدمه چاپ هاي بعدي كتاب آن گوشزد نموده است و خود اعتراف مي كند كه با توجه به شور جواني اي كه در دوران نگاشتن اين كتاب با او همراه بوده است، در بسياري از مسائل مغرضانه نويسندگي كرده است. لذا در چاپ دوم اين كتاب دكتر عبدالحسين زرين كوب به انجام تصحيحاتي در راستاي صحت بخشيدن هرچه بيشتر به اثرش دست زد. استاد مطهري در خدمات متقابل اسلام و ايران انتقادات جدي و تندي را نسبت به اين كتاب دارد و در آغاز اين كتاب از نوشته ي استاد مطهري نيز ياد شده است. اين كتاب در سال 1384 براي نوزدهمين بار توسط انتشارات سخن به چاپ رسيد.
دوم . فضاي زماني و فكري نويسنده :
نويسنده در زمان و شرايط به تأليف كتاب مذكور مي پردازد كه غربزدگي ، حمله به اسلام و تقديس ايران باستان ، دو پايه سياست فرهنگي عصر پهلوي بود كه توسط روشنفكران سكولار انجام ميگرفت. در آن روزگار سرد و سياه و تلخ ، همسو با مذاق قدرت مسلط، صادق هدايت (نيهيليست يهودي تبار، كه جان بر سر نيست انگاري كافكايي گذاشت) كتاب «پروين دختر ساسان» را نوشت. مجتبي مينوي «مازيار» را همراه با نمايشنامه صادق هدايت منتشر كرد و درآن ، از ارتش رهايي بخش اسلام كه رائد و رهنماي آن ، يك ايراني پارسا و آزاده و فرهيخته (سلمان پارسي) بود با عنوان «مشتي مارخواران اهريمن نژاد» ياد كرد.
سعيد نفيسي اعراب مسلمان را «گروه سوسمارخوار و بي خط و دانش» شمرد كه 17 وي همچنين در لزوم تغيير خط اعلام كرد: «... من جدا عقيده ايماني دارم كه يكي از نخستين ضروريات زبان فارسي، اختيار كردن خط ديگري جز خط امروز است...». احمد كسروي ، عضو انجمن آسيايي همايوني لندن (بزرگترين لژ فراماسونري در خاورميانه) بانوشتن كتاب «زبان پاك» به جنگ واژه هاي عربي تبار موجود در زبان فارسي (كه استعمال آنها قرنها در ادبيات كشورمان رواج داشته و در معني ، تابعيت ايراني گرفته اند) رفت و به سره نويسي ، بلكه واژه تراشي هاي بعضا مضحك (نظير جعل واژه شلپ! به جاي شيريني) پرداخت. (ر.ك : زمانه و كارنامه ابراهيم پورداوود ، علي ابوالحسني ،جام جم ) در چنين فضائي عبدالحسين زرين كوب كتاب «دو قرن سكوت» را نوشت و در آن ، هرچه را كه از آن ايران باستان نبود «زشت و پست و نادرست» شمرد!
سوم . اعتراف و جبران اشتباهات :
بسياري از روشنفكران شووينيست مآب عصر رضاخان ، بعضاً با شهامت تمام به اشتباه خويش اعتراف كردند. همان كاري كه عبدالحسين زرين كوب انجام داد ودر پيشگفتاري كه بر چاپ دوم «دو قرن سكوت» نوشت با اعترافي دليرانه ، حق پذيري و پختگي تدريجي خويش را ثابت كرد. گام مهمتر زرين كوب در اين عرصه ، نگارش كتاب گرانسنگ «كارنامه اسلام» بود.
دكتر زرينكوب در مقدمه چاپ دوم مينويسد: «در تجديد نظري كه در اين كتاب، براي چاپ تازهاي كردم، ... ترتيب و شيوة كتاب اول را بر هم زدم و كاري ديگر پيش گرفتم. از آنچه سخن شناسان و خردهگيران، در باب چاپ سابق گفته بودند، هر چه را وارد ديدم به منت پذيرفتم و در آن نظر كردم. در جايي كه سخن از حقيقت جويي است چه ضرورت دارد كه من بيهوده از آنچه سابق به خطا پنداشتهام دفاع كنم و عبث لجاج و عناد ناروا ورزم؟ از اين رو، در اين فرصتي كه براي تجديد نظر پيش آمد، قلم برداشتم و در كتاب خويش بر هر چه مشكوك و تاريك و نادرست بود،خط بطلان كشيدم. بسياري از اين موارد مشكوك و تاريك جاهايي بود كه من در آن روزگار گذشته، نميدانم از خامي يا تعصب،نتوانسته بودم به عيب و گناه و شكست ايران به درست اعتراف كنم. در آن روزگاران، چنان روح من از شور و حماسه لبريز بود كه هر چه پاك و حق و مينوي بود از آن ايران ميدانستم و هر چه را از آن ايران– ايران باستاني را ميگويم- نبود زشت و پست و نادرست ميشمردم. در سالهايي كه پس از نشر آن كتاب بر من گذشت و در آن مدت، دمي از كار و انديشه در باب همين دوره از تاريخ ايران، غافل نبودم در اين راي نارواي من، چنانكه شايسته است، خللي افتاد. خطاي اين گمان را كه صاحب نظران از آن غافل نبودند، دريافتم و در اين فرصتي كه براي تجديد نظر در كتاب سابق بدست آمد لازم ديدم كه آن گمان خطاي تعصب آميز را جبران كنم. آخر عهد و پيماني كه من با خوانندة اين كتاب دارم آن نيست كه دانسته يا ندانسته، تاريخ گذشته را به زرق و دروغ و غرور و فريب بيالايم. عهد و پيمان من آن است كه حقيقت را بجويم و آن را از هر چه دروغ و غرور و فريب است جدا كنم. در اين صورت ممكن نبود كه بر آنچه در كتاب خويش نادرست و مشكوك ميديدم از خامي و ستيزهرويي خويش،خط بطلان نكشم و خوانندهاي را كه شايد بر سخن من بيش از حد ضرورت اعتماد ميورزد با خويشتن به گمراهي بكشانم. ... خوانندة جواني كه آن كتاب سابق مرا خوانده بود، در ذهن خويش پرسشهايي ميداشت كه من در آنجا، بدانها جوابي نداده بودم. سبب سقوط و شكست سامانيان چه بود؟ ... در هر حال از اين بايت هيچ ادعايي ندارم: ادعا ندارم كه در اين جستجو به حقيقتي رسيدهام. ادعا ندارم كه وظيفة مورخي محقق را ادا كردهام. اين متاعم كه تو ميبيني و كمتر زينم.»
چهارم . نقد استاد مطهري بر كتاب دو قرن سكوت :
استاد مطهري در كتاب ارزشمند و مستند خدمات متقابل اسلام و ايران مي نويسد : « خواننده عزيز ! از آنچه در بخش سوم اين كتاب خواند هر چند باختصار برگذار شده است يك مطلب كاملا دستگيرش مي شود و آن اينكه عكسالعمل ايرانيان در برابر اسلام فوقالعاده نجيبانه و سپاسگزارانه بوده و از يك نوع توافق طبيعي ميان روح اسلامي و كالبد ايراني حكايت ميكند . اسلام براي ايران و ايراني در حكم غذاي مطبوعي بوده كه به حلق گرسنهاي فرو رود . يا آب گوارايي كه به كام تشنهاي ر يخته شود . طبيعت ايراني مخصوصا با شرايط زماني و مكاني و اجتماعي ايران قبل از اسلام اين خوراك مطبوع را به خود جذب كرده و از آن نيرو و حيات گرفته است و نيرو و حيات خود را صرف خدمت به آن كرده است
چنانكه ميدانيم از سال 41 هجري تا 132 يعني نزديك يك قرن امويان بر جهان اسلام حكومت راندند . امويان ، اصلي را كه اسلام ميرانده بود ، يعني امتيازات قومي و نژادي ، كم و بيش زنده كردند ، ميان عرب و غير عرب بالخصوص ايراني تبعيض قائل ميشدند ، سياستشان سياست نژادي بود امويان حساسيت خاصي عليه ايرانيان داشتند كه با ساير نژادهاي غير عرب مثلا قبطيها ، نداشتند . علت اصلي اين حساسيت تمايل نسبي ايرانيان نسبت به علويين خصوصا شخص علي عليهالسلام بود ، نقطه حساس سياست اموي جنبه ضد علوي آن است و نظر به اينكه سياست علوي بر اجراء جنبههاي ضد نژادي و ضد طبقاتي اسلام بود و طبعا اجراء اين اصل بر عرب خصوصا قريش كه خود را نژاد برتر ميدانست دشوار بود ، امويان از نخوت عربي و قرشي به سود حكومت خويش بر ضد علويان استفاده ميكردند
لهذا امويان با هر عنصر طرفدار علويين اعم از عرب يا ايراني يا افريقايي ياهندي مبارزه ميكردند ، مظالمي كه آل علي و پيروان عربشان از امويان ديدند از مظالمي كه بر ايرانيان در آن دوره وارد شد بسي بيشتر و جانگدازتر بوده است از سال 132 كه عباسيان روي كار آمدند دفتر سياست ورق خورد . سياست عباسيان تا زمان معتصم كه عنصر ترك روي كار آمد بر مبناي حمايت از ايرانيان و تقويت ايرانيان عليه اعراب بود . صد ساله اول عباسي براي ايرانيان عصر طلايي بوده است . برخي وزراي ايراني مانند برامكه كه از اولاد بوداييان بلخ بودند و فضل بن سهل ذوالرياستين سرخسي ، بعد از خليفه بزرگترين قدرت بشمار ميرفتند
ايرانيان در قرن اول حكومت عباسي هر چند در رفاه بودند ، ولي از نظر سياسي جزء قلمرو خلافت اسلامي بودند و حكومت مستقلي نداشتند . اما پس از صد سال يعني از زمان حكومت طاهريان بر خراسان و بالخصوص از زمان صفاريان حكومت مستقل تشكيل دادند
و البته اين حكومتهاي مستقل در عين حال تا پايان خلافت عباسي تحت نفوذ معنوي خلفاي عباسي بودند ، مردم ايران براي مقام خلافت به اعتبار نام جانشيني پيغمبر اكرم نوعي قداست قائل بودند و حكومت هيچ حاكمي را در ايران مادامي كه منشوري از خليفه نميآورد شرعي و قانوني نميدانستند ، تا آنكه در قرن هفتم دستگاه خلافت عباسي برچيده شد و اين جريان خاتمه يافت . پس از برچيده شدن خلافت عباسي ، خلفاي عثماني در غير ايران تا حدي نفوذ معنوي داشتند ، ولي در ايران به علت تشيع اين مردم و غير شرعي دانستن خلافت ، به هيچ وجه نفوذي نداشتند برخي از مستشرقين و در رأس همه آنها سرجان ملكم انگليسي دو قرن اول ايران اسلامي را - يعني از حدود نيمه قرن اول هجري كه ايران فتح شد تا حدود نيمه قرن سوم هجري كه كم و بيش حكومت مستقل در ايران تشكيل گرديد - به اعتبار اينكه در اين دو قرن ايران جزء قلمرو كلي خلافت بوده و از خود حكومت مستقلي نداشته است ، دوره سكوت و سكون و احيانا دوره بردگي ايرانيان ناميدهاند و نوعي جار و جنجال راه انداخته تا آنجا كه برخي ايرانيان را تحت تأثير فكر خود قرار دادهاند اگر از ديد امثال سرجان ملكم بنگريم ، يعني توده ايراني را نديده بگيريم و به تحولات فرهنگي و غير فرهنگي ثمربخش بينظير كه در همين دو قرن رخ داد و سخت به حال توده ملت ايران مفيد افتاد توجه نكنيم و تنها طبقه حاكمه را در نظر بگيريم ، حق داريم دورهاي را كه ايران جزء قلمرو خلافت بوده دوره سكوت و سكون بشماريم آري اگر تنها طبقه حجاج بن يوسف و ابومسلم خراساني را در نظر بگيريم كه آن يكي صد و بيست هزار نفر را به باد فنا داد و اين يكي ششصد هزار نفر را قتل عام كرد و مانند يك عرب متعصب نژادپرست نوحه سرايي كنيم كه چرا اين ششصد هزار نفر را نيز حجاج كه يك عنصر عربي است به باد فنا نداد ؟ و يا مانند يك متعصب ايراني سوگواري كنيم كه چرا ابومسلم در جاي حجاج ننشست تا آن صد و بيست هزار نفر هم با دست تواناي او قتلعام شوند حق داريم كه دو قرن اول را دوره سكون و سكوت از نظر ايران بناميم ، چون با مقايسه با دورههاي ديگر تنها چيزي كه مايه تأسف است اين است كه فيالمثل به جاي ابومسلمها نام حجاجها برده ميشود اما اگر توده ملت ايران را ، يعني موزه گرزادهها و كوزه گرزادهها را ، همانهايي كه سيبويهها و ابوعبيدهها و ابوحنيفهها و آل نوبختها و بنيشاكرها و صدها افراد ديگر و خاندان ديگر از ميان آنها برخاستند در نظر بگيريم كه استعدادهاشان شكفت و توانستند در ميدان يك مسابقه آزاد فرهنگي شركت كنند و گوي افتخار را بربايند و براي اولين بار در تاريخ ايران به صورت پيشواي ادبي ، علمي ، مذهبي ، ملل ديگر درآيند و آثاري جاويدان از خود باقي بگذارند و نام خويش و آب خاك خويش را قرين عزت و افتخار و جاويداني سازند ، اين دو قرن ، دو قرن خروش و نشاط و جنبش و نغمه و سخن است در اين دو قرن بود كه ايرانيان با يك ايدئولوژي جهاني و انساني فوق نژادي آشنا شدند ، حقايقش را به عنوان حقايقي آسماني و مافوق زمان و مكان پذيرفتند و زبانش را به عنوان زباني بينالمللي اسلامي كه به هيچ قوم خاص تعلق ندارد و تنها زبان يك مسلك است از آن خود دانسته و بر زبان قومي و نژادي خويش مقدم شمردند
عجبا ! ميگويند ( در طي اين دو قرن زبان ايراني خاموشي گزيده بود و ايراني سخن خويش جز بر زبان شمشير نميگفت ) من حقيقتا معني اين سخن را نميفهمم ! آيا زبان علمي زبان نيست ؟ ! آيا زبان ادبي زبان نيست ؟ آيا شاهكار ادبي سيبويه كه در فن خود همطراز المجسطي بطلميوس و منطق ارسطو در فن خودشان ، به شمار ميرود جز در اين دو قرن آفريده شده است ؟ ! آيا ادب الكاتب ابن قتيبه كه آن نيز در فن خود يك شاهكار است محصول اين دو قرن نيست ؟ ! آيا شاهكار ادبي آفريدن مربوط به زبان نيست ؟ خواهند گفت : اينها هر چه هست به زبان عربي است جواب اين است : مگر كسي ايرانيان را مجبور كرده بود كه به زبان عربي شاهكار خلق كنند ؟ اصلامگر ممكن است كسي با زور شاهكار خلق كند ؟ ! آيا اين عيب است بر ايرانيان كه پس از آشنايي با زباني كه اعجاز الهي را در آن يافتند و آن را متعلق به هيچ قومي نميدانستند و آن را زبان يك كتاب ميدانستند به آن گرويدند و آن را تقويت كردند و پس از دو سه قرن از آميختن لغات و معاني آن با زبان قديم ايراني زبان شيرين و لطيف امروز فارسي را ساختند ؟ ميگويند : زبان اين قوم ( ايرانيان قبل از اسلام ) زبان قومي بود كه از خرد و دانش و فرهنگ و ادب به قدر كفايت بهره داشت ، با اين همه اين قوم كه ( به صد زبان سخن ميگفتند ) وقتي با اعراب مسلمان روبرو گشتند ( آيا چه شنيدند كه خاموش شدند ؟ آقاي دكتر زرين كوب كه سؤال بالا را طرح كردهاند ، خود بدان پاسخ دادهاند ميگويند : زبان تازي پيش از آن زبان مردم نيمه وحشي محسوب ميشد و لطف و ظرافتي نداشت . معهذا وقتي بانك اذان در فضاي ملك ايران پيچيد ، زبان پهلوي در برابر آن فروماند و به خاموشي گراييد . آنچه در اين حادثه زبان ايرانيان را بند آورد سادگي و عظمت ( پيام تازه ) بود و اين پيام تازه ( قرآن ) بود كه سخنوران عرب را از اعجاز بيان و عمق معني خويش به سكوت افكنده بود . پس چه عجيب كه اين پيام شگفتانگيز تازه ، در ايران نيز زبان سخنوران را فروبندد و خردها را به حيرت اندازد ؟ حقيقت اين است كه از ايرانيان آنها كه دين را به طيب خاطر خويش پذيرفته بودند شور و شوق بيحدي كه در اين دين مسلماني تازه مييافتند چنان آنها را محو و بيخود ميساخت كه به شاعري و سخنگويي وقت خويش به تلف نميآوردند (دو قرن سكوت ص 107 - . 108)
كوچكترين سندي در دست نيست كه خلفا حتي خلفاي اموي مردم ايران را به ترك زبان اصلي خود ( البته زبانهاي اصلي خود ، زيرا در همه ايران يك زبان رائج نبوده ، در هر منطقهاي زبان مخصوص بوده است ) مجبور كرده باشند . آنچه در اين زمينه گفته شده است مستند به هيچ سند تاريخي نيست ، و هم و خيال و غرض و مرض است . زيبايي و جاذبه لفظي و معنوي قرآن و تعليمات جهانوطني آن ، دست به دست هم داد كه همه مسلمانان اين تحفه آسماني را با اينهمه لطف از آن خود بدانند و مجذوب زبان قرآن گردند و زبان اصلي خويش را به طاق فراموشي بسپارند منحصر به ايرانيان نبود كه زبان قديم خويش را پس از آشنايي با نغمه آسماني قرآن فراموش كردند ، همه ملل گرونده به اسلام چنين شدند ، و چنانكه مكرر گفتهايم اگر كوشش عباسيان كه سياست ضد عرب داشتند نبود ، زبان فارسي امروز كه با زبانهاي قبل از اسلام متفاوت است پديد نميآمد خلفاي عباسي بهترين مشوق اين زبان بودند ، آنها مايل نبودند كه زبان عربي درميان توده ايراني رايج گردد بنيالعباس شعوبيان را كه ضد عرب بودند و در مطاعن و مثالب عرب كتاب تأليف ميكردند تأييد و تقويت مينمودند . علان شعوبي كتابي در بديهاي عرب و صفات نكوهيده آنان نوشت در حالي كه كارمند رسمي هارون و مأمون بود و در بيت الحكمة براي آنها كتاب استنساخ ميكرد و مزد ميگرفت همچنين سهل بن هارون شعوبي كه شديدا ضد عرب بود و عليه عرب كتاب نوشت مدير بيتالحكمه هاروني و مأموني بود (ترجمه تاريخ تمدن جرجي زيدانج 3 ص 310 - . 311 ) ، همچنانكه قبلا در فصل مربوط به زبان فارسي گفتيم ، مأمون اول حاكمي است كه شاعري پارسي گوي را فوقالعاده تشويق كرده است آري آن بود علت خاموشي گزيدن ايرانيان از پارسي گويي ، و اين بود علت رواج ثانوي اين زبان . و البته همچنانكه باز هم گفتهايم رواج ثانوي زبان فارسي ، به هيچ وجه جاي تأسف نيست ، بلكه جاي شكر است : هر زباني از خود لطف و زيبايي خاص دارد . زبان فارسي از بركت لطف و زيبايي خود و هم از همت و ايمان ايرانيان پارسي گوي خدمات بسيار ارزندهاي به اسلام كرده است ادوارد براون منصفانه خود را از غرضرانيهاي امثال سرجان ملكم بركنار ميدارد ، وي ميگويد : دو كتاب تاريخ ايران است كه انگليسها بيشتر با آن آشنا و ديني خود را به مقام قداست رساندند در حدي كه مورد احترام فوقالعاده مذهبي ملل ديگر قرار گرفتند و هنوز هم در كتب اسلامي ، مخصوصا در كتب غير ايراني و غير شيعي نام آنان در هالهاي از قدس قرار گرفته است . در اقصي بلاد اسلامي مردم نام آنها را با احترام فراوان ميبرند . اين دوره از نظر علمي و فرهنگي در رديف اول است و اما از جنبه كسب قداست و احترام مذهبي براي ايرانيان قطعا بيرقيب و بينظير است اگر بخواهيم محصول اين دو قرن را روشن كنيم بايد نظري به جامعه ايراني از حدود دهه سوم قرن اول هجري كه ايران به دست مسلمانان فتح شد تا حدود دهه دوم قرن سوم هجري كه طاهريان در خراسان نيمه استقلالي يافتند و بلكه تا حدود دهه ششم قرن سوم كه صفاريان استقلال يافتند بيفكنيم و نتيجهگيري كنيم البته از اين نكته نبايد غافل بود كه تازه در عهد صفاريان و سامانيان و غير هم نيز بسياري از دانشمندان ايراني كه استعداد خويش را به ظهور رسانيدهاند در ايران و حوزه حكومت ايراني نبودهاند غالبا در عراق و احيانا در حجاز يا جاي ديگر ميزيستهاند بگذريم از سلمان فارسي كه افتخار صحبت رسول خدا را كسب كرده و به شرف « منا اهل البيت » نائل آمده است و از نظر مسلمانان شيعه افضل صحابه رسول خدا و اميرالمؤمنين است و از نظر غير شيعه در رديف كبار صحابه است و نام ناميش در ديوار مسجدالنبي ميدرخشد از اين مرد بزرگ و بزرگوار ميگذريم ، ساير ايرانيان نامدار را در نظر ميگيريم . و چون طرف سخن ما كساني هستند كه با مقياس احساسات ملي و ايراني با ما سخن ميگويند ، ما عجالتا با احساسات شيعي و حتي با احساسات اسلامي خودمان كاري نداريم ، تنها از جنبه افتخارات ملي مطلب را محل بحث قرار ميدهيم . ميخواهيم اجمالا ببينيم اين دو قرن چه امكاناتي و چه افتخاراتي براي ملت ايران خوارزمي ، همچنين نوبختيان ، ابومعشر بلخي، ابوالطيب سرخسي و غير اينهااز سرداران اسلامي ايراني ، گذشته از سرداراني كه در ايران جنگيدهاند مانند طاهر ذواليمينين ، بايد موسي بن نصير فاتح اسپانيا را نام برد
آري اين است دو قرني كه آنرا دوره ركود و سكون و سكوت ايران ناميدهاند. » ( جهت آگاهي و مطالعه بيشتر ر.ك :خدمات متقابل اسلام و ايران ، صص 668-677 )
پنجم . كارنامه اسلام :
روزي كه اسلام وارد ايران شد مورد استقبال باشكوه مردمي قرار گرفت كه از نظام تبعيض و ستم امپراتوري ساساني به تنگ آمده بودند. برخلاف كساني كه مدعي اند ملت ما به دليل ترس از شمشير به اسلام روي آورد ، اين آيين آسماني در اعماق وجود ايراني خسته از ظلم و شيفته عدل جاي خود را پيدا كرد و بر آن اساس تمدن باشكوهي را در هزار سال پيش پايه گذارد كه چهره هاي برجسته و كم نظيري همچون زكرياي رازي ، بوعلي سينا، خواجه نظام الملك و... را به عالم انسانيت تقديم كرد. چهره هايي كه اروپا قرنها خوشه چين درياي علم و فضل آنها بود و از سفره دانش آنها ارتزاق مي كرد و تمدن جديد هم به اعتراف خاورشناسان و امداد آن دستاوردهاست. ايراني اسلام را با جان و دل پذيرفت و به قول استاد مطهري از آن بهره ها برد و متقابلا به پيشبرد و پيشرفت آن در جهان نيز بيشترين كمكها را داد. دكتر عبدالحسين زرين كوب در مقدمه كتاب « كارنامه اسلام » مي نويسد : « كارنامه اسلام يك فصل درخشان تاريخ انسانى است.نه فقط از جهتتوفيقى كه مسلمين در ايجاد يك فرهنگ تازه جهانى يافتهاند بلكه نيزبسبب فتوحاتى كه آنها را موفق كرد به ايجاد يك دنياى تازه،وراى شرقو غرب:قلمرو اسلام كه در واقع نه شرق بود نه غرب. » ضمن توصيه مطالعه اين كتاب ، در ادامه توجه شما را به بخشي از آن جلب مي نمائيم :
« نگاهي به علم نجوم و رياضيات در اسلام
در رياضيات،نجوم،و فيزيك مسلمين كارهاي قابل توجه داشتهاند.
رصدخانهيي كه مامون ضميمه بيت الحكمه كرد مركزي شد براي مطالعهدر نجوم و رياضيات.درين رصدخانه مسلمين محاسبات مهم نجوميانجام دادند چنانكه طول يك درجه از نصف النهار را با دقتي نزديك بهمحاسبات امروز اندازه گرفتند.تفصيل طرز عمل و محاسبه را ابن خلكاندر شرح حال محمد بن موسي خوارزمي نقل ميكند.ارقام معروف بههندي از همين ايام نزد مسلمين متداول شد و ظاهرا ترجمه كتابنجومي سدهانته-معروف به سندهند-از سنسكريتبه عربي كه بوسيلهمحمد بن ابراهيم فزاري انجام شد و همچنين كارهاي خوارزمي از اسبابرواج اين ارقام شد،چنانكه جنب و جوش بازرگاني مسلمين و وسعتدامنه تجارت آنها بعدها موجب انتشار استعمال اين نوع ارقام شد دراروپا. (1) در هر حال خوارزمي از مؤسسان جبر نيز-بعنوان يك علممستقل-هست و وي بود كه اولين كتاب را در باب در اروپا معادل فن محاسبه تلقيشد چنانكه نام كتاب نيز به شكل Algebra عنوان علم جبر باقي ماند.جبر خوارزمي در قرون وسطي نزد اروپائيان فوق العاده اهميتيافت و تا زمان ويت F.viete (متوفي1603 ميلادي)مبنايمطالعات رياضي اروپائيان بود (2) وي در رياضيات بين طريقه يوناني وهندي تلفيق گونهيي انجام داد و سيستم عدد نويسي هندي را بينمسلمين رايج كرد.گفتهاند كه وي بيش از هر دانشمند ديگر قرونوسطي در طرز فكر رياضي تاثير گذاشت. (3) ابوالوفاي بوزجاني(متوفي388 ق)در بسط علم مثلثات نيز-مثل جبر-كارهاي ارزنده كرد.
Sin مطابقت چنانكه در استخراج جيب زاويه سي درجه طريقهيي يافت كه نتيجه آن تاهشت رقم با مقدار واقعي 30 دارد. (4) در اروپا حل مساله جمع زوايا را به كوپرنيك منسوب ميدارندو او كه از راه حل ابو الوفا بيخبر بوده است ظاهرا براي حل مساله طريقهييپيچيدهتر از رياضيدان اسلامي يافته است. (5) خيام با آنكه آثارش درقرون وسطي به لاتيني ترجمه نشد تا در بسط رياضيات اروپا مؤثر افتد بهرحال در جبر از بزرگترين علماء قرون وسطي است.وي اول كسي است كهبه تحقيق منظم علمي در معادلات درجه اول،دوم،و سوم پرداخته استو رساله او در جبر برجستهترين آثار علماء قرون وسطي است در جبر.
در هر صورت جبر و مقابله را اولين بار مسلمين وارد نظام علمي كردند،همچنين استعمال جبر در هندسه و بالعكس بوسيله مسلمين انجام يافتو اين امر نيز در بسط هندسه تحليلي تاثير بسزائي داشت. (6) خدمات مسلمين به بسط و توسعه رياضيات منحصر به همين حدودنماند.در همان دوره مامون كه مسلمين كتاب بطلميوس و اقليدس وسندهند را (Alcuin) مربي و عالم ترجمه و تحرير ميكردند در تمام اروپا رياضيدان مشهوريكه وجود داشت عبارت بود از الكوين دربارشارلماني كه نوشتههاي او در رياضيات از بعضي اصول مقدماتي تجاوزنميكرد.در تمام قرون وسطي،پيشرفت رياضيات در واقع به نبوغ رياضي مسلمين مديون بود.حتي در نيمه اول قرن پانزدهم ميلادي كهمسلمين با مشكلترين مسائل هندسه دست و پنجه نرم ميكردند،معادلات درجه سوم جبري را به كمك مقاطع مخروطي حل ميكردند،ودر مثلثات كروي تحقيقات ارزنده انجام ميدادند،در اروپا تحقيقاترياضي از حساب تقويم و طرز بكار بردن چرتكه-كه غالبا در سطححوائج روزانه بود-در نميگذشت (7) در هندسه مسلمين كارهايرياضيدانان يوناني را دنبال كردند،و اصول اقليدس را ترجمه و شرحكردند.بعلاوه،علم مثلثات را آنها بوجود آوردند.در واقع همان ترجمهاقليدس هم در آن زمان خالي از اهميت نبود چنانكه روميها بداننپرداخته بودند و وقتي براي اولين بار در قرن دهم ميلادي به زبان لاتينترجمه ميشد تقريبا سه قرن از ترجمه عربي آن كه بوسيله حجاج بن يوسف-يك رياضيدان عهد هارون الرشيد-انجام شده بود ميگذشت.
در نجوم،مطالعات مسلمين مخصوصا ارزنده بود.مطالعاتبابليها،هندوان،و ايرانيان كه به آنها رسيد از اسباب عمده شد (Albumasar) ميخواندهاند-مجموعه درپيشرفت آنها:ابو معشر بلخي كه اروپائيها در قرون وسطي وي را به نام زيجاتي داشت كه در آنحركات سيارات از روي طريقه هندي و رصد گنگ دز محاسبه شده بود واگر چه اصل آن نمانده است اما آثار ديگر او از خيلي قديم به زبان لاتينيترجمه و مكرر چاپ شده است و اينهمه او را در نجوم در تمام قرون وسطيشهرت جهاني بخشيد.با اينهمه،وي رويهمرفته به عنوان يك منجمبيشتر اهميت دارد تا بعنوان يك عالم نجوم.از اينها گذشته،تجارب واطلاعات صابئين نيز در پيشرفت نجوم اسلام تاثير بسيار داشت.ثابتابن قره-كه به هندسه و فيزيك علاقه داشت-در تحقيق طول سالشمسي و درجه آفتاب مطالعات مهم كرد.بتاني كه نيز از ميراث صابئينبهره داشتبا تاليف زيجي در بسط هيئت و نجوم اسلامي تاثير قابل ملاحظه كرد.وي حركت نقطه اوج آفتاب را كشف كرد و بعضي اقوالبطلميوس را درين باب نقد و اصلاح نمود.ملاحظات او درباب خسوفدر محاسباتي كه دانتورن (Dunthorn) از علماء قرن هجدهماروپا كرد به عنوان يك رهنما يا محرك تلقي شد.نيز وي براي مسائلمربوط به مثلثات كروي راه حلهايي يافت كه رجيومانتوس(متوفي1476)از آنها استفاده كرد (8) كارهايي را كه مسلمين در نجوم و رياضياتانجام دادهاند نالينو ايتاليائي،كارادوو فرانسوي و چندتن از علماءمعاصر ديگر تا حدي ارزيابي كردهاند.احوال و آثار منجمين و رياضيدانهاياسلامي نيز در كتاب رياضيدانان و منجمين عرب تاليف سوتر و تاريخادبيات عرب تاليف بروكلمان بررسي شده است.اين ميراث علمي عظيممسلمين،هم از حيث وسعت موجب اعجاب است هم از لحاظ دقت. دربين آثار مهم نجومي مسلمين مخصوصا كتب زيج را بايد نام برد كهبعضي از آنها شاهكار دقت رياضي است.از سه شاهكار نجومي مسلميندرين زمينه به عقيده سارتون يكي صورالكوكب عبد الرحمن صوفي است(متوفي376)ديگر زيج ابن يونس(متوفي399)است كه شايدبزرگترين منجمين اسلام باشد و چون وي آن را به نام الحاكم بامر اللهخليفه فاطمي مصر ساخت زيجحاكمي خوانده ميشود.سومين شاهكارنجومي عبارتست از زيجالغبيگ كه با همكاري امثال قاضي زاده روميو غياث الدين جمشيد كاشاني تدوين شد اما قتل الغبيگ مطالعات جديمربوط به نجوم را در شرق در واقع پايان داد.از جمله اقدامات علميمسلمين در امور مربوط به رياضي و نجوم اصلاح تقويم بود.در عهدجلال الدوله ملكشاه سلجوقي كه گويند عمر خيام هم با منجمين ديگردرين اصلاح همكاري داشت و تقويم جلالي كه بدينگونه بوجود آمداز بعضي تقويمهاي مشابه كه در اروپا بوجود آمد دقيقتر بود و شايد عمليتر.
علماء اسلامي مكرر از هيئتبطلميوس و اقوال يونانيان انتقاد كردند و هر چند ايرادهايي كه بر آن گرفتند بكلي موجب دگرگونكردن دنياي بطلميوسي نشد اما زمينه را براي اصلاحات گاليله،كپلر،و كوپرنيك آماده ساخت.حتي مساله حركت زمين،كه بعضي از يونانيهاهم متعرض آن شدند نزد مسلمين مطرح شد.چنانكه ابو سعيد سجزي-كهتا اواخر قرن چهارم ميزيست-اسطرلابي ساخت مبتني بر فرض حركتزمين و سكون افلاك.آيا سجزي واقعا به حركت زمين معتقد بود يا ايناعتقاد را فرضي قرار داده بود براي عمل اسطرلاب خويش؟درستمعلوم نيست اما بيروني كه از اين اسطرلاب سجزي صحبت كرده استاين فرض را-بر خلاف حكمائي امثال رازي و ابن سينا كه در بطلانآن شك نداشتهاند-ممكن ميدانسته است هر چند اثباتش را مشكلمييافته (9) در بين كساني كه هيئتبطلميوس را انتقاد كردهاند نامخواجه نصير الدين طوسي را نيز مخصوصا بايد ذكر كرد.اين وزير معروفو عالم بزرگ و جامع شيعه نه فقط مؤسس واقعي رصدخانه عظيم مراغهو زيجايلخاني بود بلكه آشنايي علماء اسلام را با تحقيقات چينيهانيز فراهم آورد. بعلاوه،وي ظاهرا در مدت اقامت در الموت (10) نيز بهكار رصد و نجوم اشتغال داشت و در آن امر مهارت تمام بدست آورده بود.
خواجه نصير طوسي قطع نظر از تحرير اقليدس و مطالعات راجع به مثلثات-كه آن را از گرو نجوم بيرون آورد و مستقل ساخت-در كتاب تذكره،هيئتبطلميوسي را بشدت انتقاد نمود و خود نظريات بديعي پيشنهادنمود.اثبات و طرح عيوب سيستم بطلميوس به ضرورت اظهار طرح تازهييكه بعدها بوسيله كوپرنيك عرضه شد كمك كرد (11) آيا ممكن استبعضي از آراء او درين باب از طريق بيزانس به كوپرنيك رسيده باشد؟
بعضي اين احتمال را بعيد نميدانند و براي آن قرايني نيز يافتهاند.
در بين مساعي مسلمين در بسط رياضيات كشف ترتيب كسوراعشاري را بايد ياد كرد و روشهاي تقريبي كه توسط غياث الدين جمشيد كاشاني صورت يافت.در هندسه بعضي مسائل كه براي قدما لا ينحلمانده بود نزد ابن هيثم و ابو سهل كوهي و امثال آنها راه حلهايي يافت.
مساله امتحان كردن محاسبات از طريق طرح نه نه و قاعده موسوم بهخطاين منسوب به مسلمين است.محاسبات اعداد بزرگ نجومي با حداقلاشتباهات حاكي است از تبحير آنها در علم اعداد.بعلاوه،مسلمين درساختن آلات نجومي،تكميل اسطرلاب،و ماشينهاي محاسبه جهت تنظيمزيجها كارهاي ارزنده انجام دادند.
ازين تحقيقات و مطالعات در فيزيك و مكانيك هم نتايج نيكو وجالب بدست آمد.ابو معشر بلخي در كتاب المدخل الكبير كه راجع بهنجوم است-و در 1130 بوسيله يوهانس هيسپالنسيس به لاتينيترجمه شده-تاثير ماه را در مساله جزر و مد بررسي كرد و اروپا ظاهرادر قرون وسطي قوانين راجع به جزر و مد را از كتاب وي آموخت. (12) در فسطاط مصر يك دانشمند رياضي به نام فرغاني،در روزگارمتوكل توانست ميلهيي مخصوص تعبيه كند براي اندازهگيري ارتفاعآب نيل در (Optics) در اروپا هنگام فيضان.كارهاي يعقوب كندي و مخصوصا ابن هيثمبصري در مسائل مربوط به علم مناظر تاثيرگذاشت چنانكه،هم راجربيكن به آثار ابن هيثم مديون شد و هم كپلر. (13) ابن هيثم بزرگترين فيزيكدان مسلمين بود و يكي از بزرگترين محققانعلم مناظر در تمام ادوار (14) در واقع تحقيقات ابن هيثم درباره نور وقواعد انكسار و انعكاس آن منشا كشفيات بعدي شد،بطوريكه ميتوانگفت اگر ابن هيثم نبود راجربيكن بوجود نميآمد و خود راجربيكن در يككتاب خويش مكرر از ابن هيثم نام ميبرد و از سخنان او نقل ميكندچنانكه كپلر نيز ازين دانشمند (Alhasen) ميخواندهاند و او را بعضيمحققان از حيث مسلمان نام ميبرد.ابن هيثم را اروپائيهابسبب نامش الحسن ميتوان گفت كه وي بهر حال بهترين تجسم روح تجربي بود در تمام قرون وسطي (16) بيرونيدر باب وزن مخصوص اجسام تحقيقات علمي كرد و وزن مخصوصشانزده جسم را با چنان دقتي تعيين نمود كه تقريبا با علم امروز موافقاست.مطالعات ابوالفتح خازني صاحب ميزان الحكمه در باب تعادلمايعات اهميت علمي داشت و وي هم در باب وزن مخصوصاجسام و آلياژها تحقيقات و محاسبات درست كرد.مطالعات خازني البتهمحدود به انواع ترازو نيست.در باب وزن،مركز ثقل و مسائل مربوط بهآنها نيز بحث فيزيكي و رياضي دارد.در هر حال راجع به انواع ترازوتحقيقات بسيار بوسيله مسلمين انجام يافته است و خاصه در باب ترازويرومي-قراسطون.بعضي مكانيسينهاي مسلمان،حتي در عهد جنگهايصليبي،براي پادشاهان فرنگ نيز پارهيي تعبيهها درست ميكردهاند (17) رويهمرفته در مكانيك-علم حيل و جراثقال-تحقيقات مسلمين خالياز اهميت نبود-خاصه از لحاظ نظري.از مرده ريگ يونانيان (Heron d,Alexandrie) را قسطابن لوقا ترجمه كردبه امر المستعين بالله خليفه عباسي. رسالههرون اسكندراني از كارهائي كه خود مسلمانان درينرشته انجام دادند رساله احمد خوارزمي بود-از بني موسي.درين رساله،خوارزمي توضيحات علمي جالبي درباب بعضي مسائل مربوط بههيدروليك داده بود.يك اثر جالب ديگر مسلمين درين باره عبارتست ازرساله بديع الزمان جزري كه مؤلف آن را در سال 602 هجري به فرمانقرا ارسلان امير ديار بكر تاليف،كرده است و قسمت عمده اسباب وتعبيههايي كه وي در آن شرح ميدهد اختراع خود او بوده است.
وقتي تاريخ تكنولوژي جديد بررسي شود سهم مسلمين در تحول آنبيشك قابل توجه است. 13
پينوشتها:
Sarton, Introduction, I/585 1.
2. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/103
Sarton, Introduction, I/563-4 3.
4. خيام بعنوان عالم جبر/104
Carra de Vaux, in Legacy of Islam/390 5.
6. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/109
7. سارتون،سرگذشت علم،ترجمه احمد بيرشك/205
Nallino, EI(2),Vol.I/1138 8.
9. تقي زاده،تاريخ علوم در اسلام/99
10. Aydin Sayili, in Ankara uniuersitesi dil ue Tarib-Gografya FakultesiDergisi,Cilt XIV, Sayi 1-2/2-3
11. تقي زاده،تاريخ علوم در اسلام/97
Millas, J.M. EI(2), Vol.I/143-4 12.
Legacy of Islam/334 13.
Sarton, Introduction I/271 14.
15. مصاحب،خيام بعنوان عالم جبر/106
Sarton Introduction, I/694 16.
سبزتر از بهار(روایتی داستانی از زندگی امام هشتم)
این مجموعه در سه بخش زندگینامه، سال شمار زندگی و چهل سخن که شامل احادیث این امام معصوم می باشد تدوین شده است که در آن ابتدا زندگی امام مهربانی را به شیوایی بیان نموده و سپس در بخشی کوتاه،احادیثی چند از این امام همام را در زمینه های گوناگون بیان کرده است.
شکوه قاسم نیا،مؤلف کتاب تلاش کرده است با روایتی روان و شیرین،زندگی آفتاب هشتم را تبیین کرده و رازهای محبوبیت و شکوه آسمانی ایشان را روشن سازد به گونه ای که توان برقراری ارتباط با مخاطبین نوجوان و جوانان زیر 18 سال فراهم آید..
صبح بود یا غروب ...
سه شنبه بود یا پنج شنبه ...
ماه ذیقعده بود یا ربیع الثانی...
سال 148 هجری قمری بود یا ...
اما شهر، شهر مدینه بود که کبوتری به بزرگی تمام آرزوها، در آسمانی آبی بیکران به پرواز درآمد. بال هایی به درخشندگی خورشید داشت و چشم هایش همچون دو قطعه الماس برق می زند.
از کجا آمده بود؟ نا معلوم! لانه ای درزمین نداشت و دل به سبزی هیچ درختی نبسته بود. هشت بار آسمان مدینه را چرخید وهشت بار خواب به خواب رفتگان را برهم زد تا سرانجام بر بام خانه ای نشست که در آن کودکی متولد شد که دست هایش سجده گاه زمین را می جست و نگاهش رو به کعبه در پرواز بود.
بخشهایی از این کتاب است.
نیکولا کوچولو (به فرانسوی: Le Petit Nicolas) نام چندیدن کتاب کودکانه فرانسوی است. ایده این کتاب ها شرح حال یک کودک ایده آل در دهه ۵۰ میلادی فرانسه می باشد. اولین سری از کتاب های نیکلا کوچولو به تاریخ ۲۹ مارچ ۱۹۵۹ باز می گردد که توسط آقای رنه گوسینی به رشته تحریر درآمد و تصویرگری آن بر عهده آقای ژان سمپه که هر دو فرانسوی هستند، بود. همکاری این دو تن باعث شد که آثارشان با نام سمپه گوسینی نیز شناخته شود. داستان هر کتاب توسط اول شخص و قهرمان داستان، یعنی نیکولا کوچولو نقل می شود. اتفاقاتی عجیب و خنده دار این کتاب باعث شد تا عنوان کتابی برای
کودکان هفت ساله تا پیرمردان هفتاد ساله در پشت جلد آن نقش بندد.